مرکز خنده کجای مغز است؟!
پس از بحثهای خسته کننده علمی، سری هم به خنده بزنیم!
تنها موجود زنده- که میتواند بخندد- انسان است. یعنی همانطور که تفکر عمیق و قدرت تجرید معانی و رفتارهای انسانی و ایثار، خاص انسان است، خنده هم مخصوص انسان است!
شوخی و بسیاری از خنده ها ریشه در گذشتن از ظواهر لغت و درک معانی دارد(توجه شود درک معانی!). یعنی شما فقط به ظواهر کلام یا پدیده ها، بسنده نکنید و در پس عبارات و حروف و حوادث، معانی ای را ببینید که سازگار با محیط اطراف نیست. در بیشتر لطیفه ها نوعی ناسازگاری بین شرایط عام حاکم بر لطیفه و حادثه ای- که رخ میدهد- وجود دارد و تا زمانی- که انسان نتواند درک و تجرید کند و آن حادثه را با شرایط محیط تطبیق دهد- از آن لطیفه، خنده اش نمیگیرد.
و یا در متلکی به دیگری، ممکن است در خود عبارت و حروف آن متلک، هیچ اختلال و ناسازگاری ای نباشد ولی معنی ای خنده دار وجود خواهد داشت که فرد زننده متلک به دنبال آن است. و یا در طنز ممکن است قویترین عبارات و حروف و کلمات، وجود داشته باشد و یا حتی شعری زیبا و روان با قویترین آرایه های ادبی و فنی وجود داشته باشد ولی آن معنی ای- که گوینده طنز قصد میکند- باعث خنده دیگران میشود و یا در طنز تلخ، آمیخته شدن عبارات ادبی و زیبا و عمیق با معنی عمیق، باعث میشود در قالب خنده، زشتی کاری بر انسان آشکار شود و گاهی بعد از پی بردن به زشتی آن، بکوشد آن را جبران کند.
درک این معانی عمیق- که گاهی گریه و خنده را به هم می آمیزد و گاهی فرد را به پس ظواهر ساده و بی نقص میبرد- قدرت تجرید در تفکر را نشان میدهد و خاص انسان است.
یعنی ریشه و علت لبخند و خنده، مغز مادی ما نیست زیرا مشخص است مغز مادی، توان مطابقت دادن درک حوادث گذشته را با حوادث کنونی ندارد و بالاتر از آن، مغز مادی نمی تواند از ظواهر حسی اطراف- که محدود به زمان کنونی است- بگذرد و به معانی عمیق برسد.
بر این اساس اگر تعبیر درست باشد خنده، فرایندی نفسانی و نه محصول صرف مغز است زیرا برای درک ناسازگاری در محیط یا عبارات، لازم است بتوان شرایط کنونی را با چهارچوب های دیگر فرضی در وجود، مقایسه کرد و تطبیق داد و شاید یکی از علل منحصر شدن خنده در انسان، همین باشد.
قدرت نرم و ریلاکس کردن عضلات صورت و لبخند و گاهی حتی قهقهه، باری را از روی جمجمه ای بر میدارد- که ناچار است انرژی زیاد حرارتی تولید شده درون خود را در نتیجه فعالیت مغز، از میان ضخامت زیادی از استخوان جمجمه به بیرون ببرد و مشخص است انقباض تعداد زیادی از عضلات صورت(حدود 43 عضله)- که در زمان اخم کردن رخ میدهد- سیستم عضلانی و گردش خون صورت را تحت فشار قرار میدهد؛ در حالی که انقباض تعداد بسیار کمتری از عضلات صورت(حدود17 عضله)در خنده، بار کمتری را بر عضلات و رگ های خونی صورت وارد میکند و می تواند به خارج شدن حرارت تولید شده درون جمجمه، کمک بسیار کند.
پس طبیعی است با توجه به تولید زیاد انرژی حرارتی در مغز در انسان در نتیجه فعالیتهای مغزی خاص، لبخند زدن به عنوان یک فرایند تسکینی، بتواند به کاستن از بار مغز کمک کند.
نوروسافاری |دانشمندان علوم اعصاب تایید می کنند که شوخی در طبیعتِ پیوند های اجتماعی و پیوستگی گروهی(و توانایی موجود زنده برای تجرید و درک معانی) ریشه دارد.
آنچه در تحقیقات یافت شده است این که خنده با صدای بلند یک ویژگی جهانی بوده و قبل از ظهور انسان خردمند یا هوموساپیِنس، نمود یافته است.
در حالی که به نظر می رسد شوخی، پهلو به پهلوی انسان های امروزی پدیدار گشته است. وسعت نفوذ شوخی در اجتماعات بشری حتی به زمان سومریان یعنی ۱۹۰۰ سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد. همگی ما چیزهای متفاوتی را بامزه و خنده آور میدانیم، اما این تفاوت به چه علت است؟ آیا علت در مغز ما نهفته است یا به خاطر الگویی است که مفاهیم خنده آور عمل می کنند؟
طبق نظریه ی خشونتِ نرم، اثر تام ویتچِ زبان شناس، عباراتی یا اعمالی- که در عین خشن بودن و تخلف از مرزها همچنان بی خطر و لطیف هستند- در ما رفتار خنده را می آفرینند. به عبارتی خنده، ادراکِ عدم تجانس یا عدم تطابق است، بین موقعیت حاضر و مفهوم بیان شده.
موقعیت هایی مثل تجاوز از انتظارات یا تابوهای اجتماعی، مسخره کردن دیگری و ایجاد حس برتری در خود و یا تحلیل تنش و بحرانی- که از آن زمانی گذشته است- خنده آورند. در این مورد آخر کمدی عبارت است از تراژدی به علاوه ی زمان!
علوم اعصاب خنده
اما از زبانشناسان که بگذریم، دانشمندان علوم اعصاب سازوکار شوخی را در کدام یک از شبکه های مغزی یافته اند؟
شوخی بر پایه ی مناطق مشابهی از مغز است که ادراک یا فهم زبان را به شکل عمومی در انسان، پشتیبانی می کنند.
نواحی مشترکی- که حین شوخی فعال می شوند- عبارت اند از:
1- لوب گیجگاهی قدامی، که با بازنمایی معانی و مفاهیم مرتبط است(فعال شدن این منطقه طی ب
ازنمایی معانی و تجرید آن، هرگز به این معنی نیست که معانی و تطبیق و تجرید آن و گذشتن از ظواهر لغت به سوی معانی بالاتر و حتی ترجمه و بازآوری، در این قسمت، صورت میگیرد، بلکه به سادگی میتوان اینطور تصور کرد که منطقه نزدیک گوش در مغز یا لوب تمپورال، فقط واسطه ای است که در جریان انتقال اطلاعات از جایی به جای دیگر، درگیر میشود مانند تلفنی که طی انتقال اطلاعات، صدا میکند و پیام را منتقل مینماید.
مغز و ابزارهای مادی توانایی مرتبط کردن درک گذشته و حال را ندارد؛ در حالی که میدانیم بسیاری از این تجریدها و انطباق معانی حتی محدود به گذشته و حال نیست بلکه اطلاعاتی از آینده است که از طریق کشف و رویا به دست می آید.)
2- محل اتصال لوب های آهیانه ای و گیجگاهی و لوبهای پیشانی فوقانی، که مورد آخر اغلب زمانی فعال می شوند که ما مشغول اندیشیدن به معنی چیزها و نحوه ی ارتباط کلمات باهم هستیم.
در مطالعه ای مشخص شده است که شکنج پیشانی فوقانی نقشی حیاتی در درک خوشمزگی و طنزِ یک لطیفه، دارد و تحریک این ناحیه با جریان الکتریکی مستقیم باعث می شود در نظر شخص لطیفه ها با مزه تر به نظر برسند.
از آنجا که این نواحی در چند تکلیف شناختی مشترک هستند، شاید نتوان حس شوخ طبعی را از توانایی ما در پردازش مفاهیم زبانی و اجتماعی جدا کرد. با وجود گام بلندی که در فهم پایه های علمی شوخی و خنده برداشته ایم، تا زمانی که بتوانیم پیچیدگی های اجتماعی و فرهنگیِ شوخ طبعی را به طور کامل در هم آمیزیم، در پاسخ به این سوال همچنان سردرگم هستیم: «چطور عده ای می توانند از یک طنز لذت ببرند درحالی که ما آن را خسته کننده می دانیم؟»
ترجمه: فاطمه جواهری وبسایت نوروسافاری. برخی مطالب اضافه از دکتر سید سلمان فاطمی
https://www.neurosafari.com/%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2-%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%BA%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F/
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031