مغز، واسطه بین شر و خیر است
واسطه میان عدم و وجود
واسطه میان ظلمت و نور
واسطه میان حیوان و انسان
واسطه میان قانون جنگل و قانون انسان
و واسطه عالم ماده با فراماده
و در این میانه، مغز نقش فرستنده و تلفنی را دارد که از آن سو میگیرد و به این سو منتقل میکند و در این میان، نقش فرستنده، چیزی بیش از ارسال پیامی که از چراغ گرفته است، بر ظلمت نیست.
این واسطه، برای ارتباط با مراتب بالاتر لازم است ولی به شرطی که فقط نقش واسطه و فرستنده یا فاکس را بازی کند و درگیر خودش و داشته هایش نشود.
مغز، واسطه رساندن نور به عالم تاریک دنیاست ولی نه اینکه خودش مقامی وجودی برای این ارسال داشته باشد بلکه فقط گیرنده ای اسیر قوانین خود خواه عالم جسمانی است که گاهی برای منافع مادی خود، در ارسال دقیق اطلاعات از جهان های دیگر هم امانت دار نیست.
در دنیای کنونی باید از مغز بهره برد ولی آن را فرمانده تصمیم های مهم نکرد. بلکه من و تو باید فرمانده مغزهای خود باشیم
قانون جنگل، مقاله ای از دکتر ابتسام احمد
اصطلاح قانون جنگل یا شریعت جنگل، غالبا مترادف قانونی است که نیرویی ستمگر یا مصلحت ذاتی، در نبرد برای بقا در قید حیات، پیروز میشود و میتوانیم بگوئیم مجموعه استراتژی های بقای موجودات زنده است.
تکامل طی مسیر طولانی خود استراتژی هایی را برای بقا صیقل داده است و این استراتژی ها، مورفولوژی ساختاری(مانند تغییر در ساختار سلولها یا اندام ها با وظایف آنها است؛ به طوری که میبینیم برخی موجودات، چند صدف یا دندان یا عضلات یا گوش یا چشم حساس و ...دارند.)
یا استراتژی ها فیزیولوژیک یعنی مرتبط با وظایف اندامهاست مثلا حیوانی خواب طولانی داشته باشد
یا استراتژی های رفتاری است و این، چیزی است که در این مقاله مورد نظر ماست.
رفتار، مجموعه ای از کارهاست که موجود زنده بیولوژیک انجام میدهد( این کارها گسترش می یابد تا هر نظام و موسسه با حتی موجود مصنوعی را توصیف کند)رفتار عبارت است از پاسخ موجود به تحریک های درونی یا بیرونی مختلف؛ چه آگاهانه باشد یا ناآگاهانه.
شاید برخی به اشتباه تصور کنند استراتژی رفتاری ای که بقای در جنگل را ممکن کرده است آن چیزی است که امکان پیروزی بر دشمنان را می دهد. و ما می بینیم قتل و ویران کردن و دشمنی در عمل در قانون جنگل وجود دارد ولی این، همه چیز نیست.
برای توضیح بیشتر فرض کنیم موجودا هست و دو موجود بو ج، برای منابع با او رقابت میکنند و تصور کنیم آنها از همان گونه هستند.(1)(2)
وقتی اباب برخورد کند برایش سودمند است او را بکشد تا از رقابت خلاص شود ولی این امر برای ج هم مفید است.اخود را در خطر مرگ قرار داده است و وقت و نیرو خرج کرده است تا دشمن دیگری، سود ببرد!
و شاید برای او بهتر باشد زیر بار برود و نیروی خود را نگه دارد و از درگیری ها و مشکلات دور بماند و شاید منتظر بماند تا دو دشمن با هم درگیر شوند و یکی، دیگری را بکشد و به روش غیر مستقیم، از این درگیری بهره ببرد.
و میتوانیم تصور کنیم او بو جدر معرض رقیب دیگری قرار بگیرند که از نظر ژنتیکی متفاوت از آنهاست. پس اگر اامروز به ب کمک کند تا فردا به او کمک نماید همه آنها خواهند توانست نیرو و زمان خود را حفظ کنند و در برابر رقیب دیگر بایستند. اگر بفرزندا بوده است در نتیجه ژنهای او را حمل میکند و اگر در برابرج خود را به خاطر ب فدا کند به او فرصت بقا خواهد داد و در نتیجه ژنهای خود را برای نسل بعد حفظ می کند.
هدف از مثال، این بیان است که فایده ای برنامه ریزی شده از تلاش برای جنگ با هر دشمنی، در هر زمانی وجود ندارد و لازم نیست این استراتژی برای بقا در دراز مدت شایسته باشد.
مفید است اکنون توضیح دهم این استراتژی های رفتاری لازم نیست آگاهانه باشد و لازم نیستازنجیره محاسبات پیچیده و آگاهانه ای را انجام دهد تا بفهمد بر او لازم است، بکشد یا فرار کند یا بر اساس سودی که برای ژنهای خود به دست می آورد یا زیانی که از ژنهای خود دفع میکند همکاری کند.
در نظریه بازی ها(بازی بین دو رقیب و روانشناسی رفتاری و روانشناسی تکاملی، چیزی به ناماستراتژی های پایدار از نظر تکاملیوجود دارد.
برای توضیح معنی بگذارید مثالی را از دو استراتژی رفتاری طی نزاع بر منابع معین بیاوریم:
استراتژی کبوتر: در اینجا هر فرد، نزاع را رد میکند و به محض مواجهه با دشمنی فرار میکند.
استراتژی باز: فرد به شکل برنامه ریزی شده و رقابتی حمله میکند تا بر منابع، دست یابد.
وقتی دو نفر با استراتژی اول با هم مواجه شوند فرد اولی که به منابع برسد، بدون نبرد پیروز میشود.
وقتی فرد دارای استراتژی کبوتر با فرد دارای استراتژی باز، برخورد کند دومی بدون نبرد پیروز میشود.
وقتی دو فرد دارای استراتژی باز، با هم بخورد کنند نبرد درمی گیرد و هر رقیب فرصت پیروزی را بر دیگری برای دست یافتن به مناب
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [۰۱.۱۱.۲۰ ۰۷:۴۰]
ع دارد و نیز این احتمال هست که از زیان های نبرد، آسیب ببیند.
از طریق محاسبه های ساده یا با همسان سازی کامپیوتری میتوانیم بفهمیم منحنی درصد اعضایی که مرتبط با هر کدام از این دو استراتژی هستند ارتقا می یابند تا به درصدی پایدار برسند.
دو استراتژی در آن مثال ساده میتوانند با هم زندگی کنند و همزمان وجود داشته باشند و این بر اساس درصد معینی است که بر اساس حجم درآمدها و شدت زیان می باشد.
در شرایط معین و محیط های مشخص، ممکن است بیش از یک استراتژی با وجود رقابت، با هم زندگی کنند و این بر اساس درصد معین و ثابت از نظر آماری است و به اینها استراتژی های پایدار از نظر تکاملی گفته میشود.
و با وجود اینکه موضوع در طبیعت پیچیدهتر است این مثال برای آشکار شدن معنی، مهم است. میتوانیم اکنون بگوئیم قانون جنگل، این نیست که بکش یا کشته میشوی یا به معنی بقای فرد قویتر با مجموع استراتژی های رفتاری مستقر از نظر تکاملی در رقابت بحرانی و مستمر و ناآگاهانه برای بقا نیست
و آنچه تکامل زیستی میسازد و صیقل میدهد بر اساس تمایز ژنتیکی و انتخاب و وراثت از طریق انتقال ژنها به نسلهای بعدی است و میتوانیم ملاحظه کنیم این، همه استراتژی های رفتاری ای نیست که بر اساس کشتار و نیروی ستمگر است.
بله همانطور که استراتژی هایی هست که در کشتار و ترساندن و بهره برداری و برده گرفتن، حکم میکند، استراتژی هایی برای فرار و همکاری و ایثار به خویشاوندان و حتی فدا کردن خود برای آنها یا برای هر چیزی وجود دارد که بتواند باعث بقای بیشتر و طولانی تر ژنهایی شود که بدن و حتی در بدن افراد دیگر، حمل میکند.
و با وجود پریشانی و ابهامی که برخی از این استراتژی ها میتواند ایجاد کند و به نظر برسد غیر خودخواهانه و بر اساس فهم سطحی، مخالف قانون جنگل است و امکان بقا را میدهد علت این شبهه، سوء برداشت از تکامل عام و خصوصا تکامل رفتاری-اجتماعی است.
با وجود ظاهر فریبنده برخی از این استراتژی ها که به نظر میرسد ایثاری است همه استراتژی های رفتاری که به صورت ناآگاهانه در حیوانات شکل میگیرد، استراتژی های خودخواه هستند و سطح خودخواهی آن، مجموعه یا خانواده یا فرد نیست بلکه سطح خودخواهی آن، ژنتیکی است و از ژنها منشأ میگیرد و ژنهاست که این رفتار را ایجاد می کند و در بقا پیروز میشود و به نسل های بعدی منتقل میگردد.
این، سبب میشود اکنون آماده تعریف قانون جنگلشویم و آن مجموعه ای از استراتژی های رفتاری است که از نظر بیولوژیک، موفق به بقا شده است و همه آن خودخواه و ژنتیکی است حتی اگر ایثاری به نظر برسد.
و نیز میتوانیم بگوئیم بسیاری از استراتژی های رفتاری که در عالم انسانی مشاهده میکنیم در عرصه قانون جنگل طبقه بندی می شود و این در ارتباط بین افراد و موسسه ها(شراکت و جنگها و پیمانها و نقض پیمان و ...)وجود دارد؛ به گونه ای که در بسیاری موارد همان استراتژی های خود خواه ژنتیکی موجود در عالم حیوانی است.
(ژنها، خودخواه هستند ولی نه به آن معنی که بدنها رفتار خودخواه محض نشان دهند. معنی عبارت:ژنها خودخواه هستند اینکه بدنها نمی توانند رفتار ایثاری ای بر خلاف خودخواهی ژن داشته باشند. ژن از آنجا که خودخواه است، حریص میباشد بدنهایی بسازد که بقای آن و انتقالش در نسل ها را تضمین کند.)(3)
رفتارهای هموساپینس هم بر اساس قانون جنگل است بلکه همه استراتژی های رفتاری حیوانی را در رفتارهای هموساپینس میبینیم و این را در رمزی بودن تشبیه به حیوانات در متون دینی میبینیم:
( چهارپایی در زمین نیست و پرنده ای نیست که با بال های خود پرواز کند مگر آنکه امت هایی شبیه شما هستند. در کتاب چیزی را کم نگذاشتیم سپس به سمت پروردگارتان باز می گردید.)(انعام 37)
(و اگر می خواستیم او را با آن، بالا میبردیم ولی او به زمین چسبید و از هوس خود پیروی کرد پس او مشابه سگ است؛ اگر بار بر آن بگذاری له له میزند و اگر او را رها کنی له له میزند.
این مثال قومی است که نشانه های ما را تکذیب کردند پس داستان ها را بخوان شاید تفکر کنند.)(اعراف176)
(آیا تصور میکنی بیشتر آنها می شنوند یا تعقل میکنند؟ آنها جز چهارپایان نیستند بلکه گمراه ترند.)
(و وقتی در مورد آنچه نهی شده بودند سرکشی کردند به آنها گفتیم میمون هایی دور از رحمت خدا باشید.)(اعراف 166)
از سوی دیگر رفتارهایی نقض کننده، وجود دارد که انسان با آموزش به دست می آورد و نظریه ژن خودخواه هرگز نمی تواند آن را تفسیر کند و آن، مجموعه رفتارهایی است که بر اساس ایثار حقیقی محض است که هیچ امیدی نیست منفعتی از آن به ژنها برسد و آن را فقط مختص انسان میبینیم و ممکن نیست ژن، چنین رفتاری را ایجاد کند زیرا ضد ژنها است بلکه انسان از طریق آموزش به آن رسیده است.
(پس به فضل اینها و مشابهان اینها از انبیا و رسولان خدا، امروز افراد و جامعه ها و حتی دولت هایی را داریم که دیگ
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [۰۱.۱۱.۲۰ ۰۷:۴۰]
ر افراد غریبه را نسبت به خود بر میگزینند هرچند به مقدار کمی باشد که در حال آنها تاثیری ندارد و شاید در پس بخشش آنها گاهی هدف هایی وجود داشته باشد ولی عموما گامی به سوی درست است و به فضل آن بزرگواران، به این رسیدهایم.
آنها بزرگترین نمونه های ایثاری ای هستند که بشریت از آنها آموخته است. ما امروز، پیروزی هایی حقیقی بر خودخواهی ژنتیکی داریم ولی همه آن، وابسته به تلاش های آن بزرگان یعنی انبیا و رسولان خدا است که بالاترین مثال را در ایثار حقیقی آوردند تا انسانیت را از حیوانیتش نجات دهند.)(4)(5)
مردم از نظر بدنی مانند حیوانات هستند و بر اساس قانون جنگل و بر اساس استراتژی های رفتاری ای زندگی میکنند که ژنهای خودخواه، آنها را به آن سمت میبرد ولی توانسته اند یا حداقل این امکان را داشته اند به دلیل اتصال با نفس انسانی و به فضل یادگیری از انبیا و رسولان خدا همان قهرمانان ایثارگری بدون درخواست، بر خلاف موج شنا کنند
و در زمانی که فقط از آنها پیروی کنند از حیوانیت خود رهایی یابند و هرکس، در اندازه خودش است.
از ابی عبدالله ع در توصیف مؤمنان حقیقی- که از آن بزرگواران پیروی و تبعیت کردند- روایت شده است: (شیعه کسی است که صدایش از شنیدنش، فراتر نمیرود و بدن او، او را به کینه روزی و خصومت نمی کشاند، دشمن ما را دوست ندارد و دوست دار ما را دشمن نمیگیرد
و با کسی که در مورد ما غلو میکند، نمی نشیند و مانند سگ زوزه نمی کشد و مانند کلاغ، طمعکار نیست و اگر از گرسنگی بمیرد از مردم چیزی نمی خواهد...)(6)
و منجی وعده داده شده در آخرالزمان، متون دینی برخی مشخصات او را بیان کرده اند: او با گیلگمش یا تسلی بخش یا مهدی یا منجی توصیف میشود.
آن منجی، انسان از حیوانیتش یعنی خضوع انسان در برابر قانون جنگل، نجات میدهد. از این رو برخی متون را میبینیم که زمان او را اینگونه توصیف میکند که حیوانات با هم زندگی میکنند و این به صورت رمزی، اشاره به پیروزی بر قانون جنگل و استراتژی های حیوانی موجود در بدن هموساپینس، دارد.
با عبارتهای موجود در سفر اشعیا که بیان میکند چگونه انسانیت به فضل منجی جهانی یا ساقه یسی از حیوانیت خود، نجات می یابد، بحث را به پایان میبرم:
و ساقه ای از تنه یسی رشد میکند و شاخه ای از ریشه های آن بیرون میزند
2 و روح پروردگار، روح حکمت و روح فهم، روح مشورت و قدرت و روح معرفت و ترس از پروردگار بر آن قرار میگیرد
3 و لذت او در ترس از پروردگار است و بر اساس دید چشمان خود قضاوت نمیکند و بر اساس شنیده ها حکم نمی راند
4 بلکه با عدالت بر مسکینان قضاوت میکند و با انصاف بر بیچارگان زمین حکم میکند و زمین را با شعله دهانش میزند و منافق را با دم لبانش می میراند
5 و نیکوکاری، منطق میانه او و امانت، منطق کمر اوست(امانت را بر دوش میکشد)
6پس گرگ با گوسفندان زندگی میکند و ببر با بزغاله در آغل میماندد و گوساله و شیر و بز چاق با هم هستند و توله ای کوچک آنها را راهنمایی میکند!
7 و گاو و خرس چرا میکنند و بچه های آنها با هم در آغل هستند و شیر، مانند گاو علف میخورد
8 و شیرخوار بر در لانه مار بزرگ است و کودک بزرگ تر، دست خود را در لانه افعی ها میکند.(7)
:منابع
1- ژن خودخواه ـ ريتشارد دوكنز ـ ص 109.
2- المنافسة بين أعضاء نفس النوع اكثر ضراوة لاشتراكهم في الموارد. لكنهم قد يتعاونون أيضا ضد منافس خارجي لانهم يشتركون في الجينات، وفق بند قانون الغاب “أنا واخي على ابن عمي وانا وابن عمي على الغريب”.
3- كتاب وهم الإلحاد ـ الإمام احمد الحسن ـ فصل الخطاب: أنانية الجين لا تسمح بمرور الإيثار الحقيقي.
4- لكلام هنا عن الإمام علي وفاطمة وأبنائهم (ع) الذين جسدوا اسمى معاني الإيثار.
5- كتاب وهم الإلحاد ـ الإمام احمد الحسن ـ علي وفاطمة وصغارهم يفسدون مخطط الجينة الأنانية فهل من متدبر؟
6- بحار الأنوار العلامة المجلسي ج 25 الصفحة 165.
7- العهد القديم ـ سفر اشعياء ـ الاصحاح 11.
https://www.ihelrs.com/1782/...
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031