معرفت و دید از درون مجموعه ی پایینی و معرفت و دید از بیرون مجموعه، این دو هرگز مشابه نیستند.
آنچه سیاهچاله یا سفیدچاله را تعیین میکند، قدرت ناظر بر تعیین و تشخیص پرتو است.
حس و ادراک قسمت چهلم
از تکینگی تا مغز از مغز تا سیاهچاله ی فضایی قسمت پنجاه و سوم
آیا راهی هست نسبیت عام و مکانیک کوانتوم را هر چند به صورت نسبی، در نقطه تکینگی با هم ترکیب کرد؟ در دهم آپریل 2019 نخستین تصویر ترکیبی، به وسیله تلسکوپ های افق رویداد، از سیاه چاله گرفته شد ولی اجازه بدهید به سال 1916 بازگردیم. دراین سال فیزیکدانی به نام شوارزشیلد بر اساس نسبیت عام پیشنهاد داد، اجسام یا ستارگانی- که به اندازه کافی، توده ای بزرگ ونیروهای جاذبه دارند- باعث قوس در فضا میشوند و فضای اطراف خود را به طور کامل، کج می کنند. پس آنها مانند حفره هایی در فضا یا در بافت زمان-مکان هستند. این به چه معناست؟تکینگی در مرکز سیاه چاله، نور را به سوی خود می کشد ولی از سوی دیگر و یا بهتر است بگوییم از دید ناظری که بر پرتوهای خاصی مینگرد، تکینگی خودش میتواند تولید کننده باشد؛ همانطور که استیفن هاوکینگ در مورد پرتوهای سیاهچاله مطرح کرد. سیاهچاله از یک نگاه، از بین برنده ی همه چیز و ناپیدا کننده ی آن است ولی از سوی دیگر، پرتوهایی صادر میکند یعنی تولید کننده است.
ولی آیا اهمیت کشف سیاهچاله ها، دیدن یک سایه ی سیاه است؟
آیا سیاهچاله فقط در ابعاد وسیع کیهان، وجود دارد؟
هرچیز دارای جرم و جاذبه- اگر در ابعاد خاص و معین خود مورد بررسی قرار بگیرد- به طوری که چگالی و جاذبه ی آن از دید ناظری که بر آن مینگرد آنقدر بزرگ باشد که اجازه ی تابش پرتوها را ندهد، میتواند سیاهچاله ایجاد کند. این سیاهچاله از دید ناظر بیان شده، میتواند از دید ناظر دیگر- که از ابعاد و قوانین دیگر و یا به عبارت دیگر بر پرتوهایی قویتر که جذب سیاهچاله نمی شود نگاه کند- کاملا منهدم و تبدیل به سفیدچاله شود.
آنچه سیاهچاله یا سفیدچاله را تعیین میکند، قدرت ناظر بر تعیین و تشخیص پرتو است. از دید ناظری که بر پرتوهای جذب شده در سیاهچاله مینگرد(در همه ی ابعاد میتوان این ناظر را تصور کرد)،سیاه چاله ای تظاهر می یابد که هیچ نوری صادر نمی کند ولی ازدید ناظری- که بر پرتوهای صادر شده از سیاهچاله(پرتوهای سیاهچاله یا پرتوهای هاوکینگ)مینگرد- سیاه چاله بودن آن سیاهچاله آرام آرام، روشن میشود و در نهایت تبدیل به سفیدچاله می شود.
در هر سطح کیهانی، وقتی بر پرتوی صادر شده نگاه شود(یعنی ناظر بتواند بر پرتوی خاصی که از چسم چگال صادر میشود بنگرد)آن شیء دیده میشود و وقتی بر پرتوهای جذب شده توسط جسم چگال نگاه شد(یعنی ناظر فقط بتواند پرتوهایی را ببیند که توسط جسم چگال، جذب میشود)آن جسم تبدیل به سیاهچاله می شود. و مرز میان این دو حالت، مرز ظاهر و پنهان یا دقیق و مبهم یا مرتبه ی پایین تر آشکار و مرتبه ی بالاتر نا آشکار در سطح معرفتی و شناختی است.(برای بررسی بیشتر به مقاله ی دو سوی واقعیت درهمین کانال مراجعه شود.)
معرفت و دید از درون مجموعه ی پایینی و معرفت و دید از بیرون مجموعه، این دو هرگز مشابه نیستند.
بر اساس اصل فیزیکی مطرح شده توسط نسیم هرمیان، با در نظر گرفتن تاثیرات چرخشی(نیروهای کوریولیس و ترک) بر معادله های میدان اینشتین- به جای آنکه یک سیاهچاله را پیشبینی کنی که شکلی قیف مانند دارد و به سمت یگانگی متمایل است- می بینیم توپولوژی یا مکان شناسی جریان انرژی یک سیاهچاله، دو تروسی است (مانند یک دونات که در مرکز آن، تکینگی قرار دارد.)
According to Nassim Haramein's physics, when you consider, in a proper way, the turning effects (torque and coriolis effects) on Einstein's field equations, instead of predicting a hole black which has a form of funnel that Tend towards the , us we found that the topology of an energy flow of a hole black is a dual toroid (like a donut whose center is singularity).
برخی توضیحات دکتر سلمان فاطمی نورولوژیست
https://www.youtube.com/watch?v=GIRAr2nV4mg&fbclid=IwAR29pW7M2HyJiOxo1C9B0KDSV6CGanU0s6DnspgOTxJZ5rKYDrb4OtU4JIA
https://www.facebook.com/ResonanceScience.Espanol/photos/a.101741391425492/495409455392015/
https://t.me/salmanfatemi/2420
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031