ما می توانیم درمورد جاذبه، فکرکنیم؛ ما میتوانیم جاذبه را با یک احساس، مرتبط کنیم؛ مانند عشق، آنچه جذب میکند، آنچه نگه می دارد، نیرویی رو به مرکزِ چرخشِ فضا- زمان؛
مانند یک مادر که دستان کودک خود را گرفته است!
این یک جنبه ی احساسی به جاذبه میدهد.
ولی من تصور میکنم این فقط یک استعاره ی زیبا نیست بلکه به ما این احساس را میدهد که متعلق به چیزی بزرگتر از خودمان هستیم؛ یک احساس از تعلق در مکانیک فضای چیزی که ما یکپارچه و متحد می کنیم و ارزیابی ای است که در عمیق ترین بخش وجود خود، شرکت می دهیم. نسیم هرمیان
توضیح:
جاذبه: کشش دو موجود؛ چه وجود مادی یا فرامادی مانند کشش میان زن و مرد، کشش میان دانشمند و علم و یا کشش میان آفریده و خدا.
این جاذبه فقط جاذبه ی نیوتونی میان دو قطعه ی جامد بی روح نیست بلکه پس از ایجاد حیات، این جاذبه میتواند جنبه های دیگری غیر از دو جسم سخت را در بر بگیرد؛ مانند عشق.
به همین ترتیب، همانطور که جاذبه ی سنگین سیاه چاله های دارای قدرت کشش زیاد، همه چیز حتی نور را به درون خود جذب میکند، جاذبه های شدید غیر مادی هم اگر از حد و حدود عادی بگذرد، میتواند یک احساس، علاقه، تفکر، اندیشه و یا بعد فرامادی را در درون خود، محو کند.
محو شدن در جاذبه ی زیاد، منحصر به کشش کیهانی و یا سیاه چاله های فضایی نیست، این کشش در سطوح پایین زیر اتمی میتواند در همان مقیاس میکروسکوپی، باعث ایجاد جاذبه و کشش شود و نیز در سطوح بالای وجودی برای ایجاد پیوند در میان اجزای پی در پی- که ارتباط آنها با سطوح بالاتر، ارتباطی کاملا حیاتی برای ایجاد آنهاست- این جاذبه قابل تصور است ولی در این سطح، این جاذبه همچون جاذبه ی دو شیء جدای از هم نیست بلکه جاذبه همچون ارتباط شعله ی آتش با خود آتش است که هر آن، قطع شود، چیزی از شعله باقی نمیماند.
در این سطح، تعریف جاذبه، تعریف پیوند برای بودن و حیات است و این متفاوت از تصور تمایزها و جدایی ها و مرز کشی ها در محدوده ی کیهان مادی است.
بقای سطح پایین تر وجود، در پیوند با سطح بالاتر وجود است و هر چند وجود پایین تر جدای از وجود بالاتر تصور میشود، در حقیقت، چیزی جز تجمع وجود بالاتر در ظرف سطح پایین تر نیست و خود این ظرف هم پرتوی دیگری از وجود بالاتر است.
تصور کشش میان این دو سطح وجودی، تصور کشش میان دو شیء جدا نیست بلکه تشبیه گرفتن دست کودک از طرف مادر در بالا، فقط تشبیهی از حقیقت پیوند همیشگی وجود پایینی با وجود بالاتراست.
We could think of gravity if we wanted to associate it with an emotion, like Love; what attracts, what holds within, the centrist force of the spin of space-time. Like a mother holding her child's hand. This gives an emotional aspect to gravity. But I think it's not only a beautiful metaphor, but it gives us a sense of belonging to something bigger than ourselves, a sense of belonging in the space mechanics of which we are integrated and laq we participate in the deepest part of our existence.
Nassim the Haram
#science #physique #ResonanceScienceFoundation #RSF #CoursdeScienceUnifiée #CSU #NassimHaramein #PhysiqueUnifiée #ModèleHolographiqueGénéralisée #MHG #holographique #gravitéquantique #gravité #amour #unité
https://www.facebook.com/ResonanceScienceFoundation.FR/photos/a.449679685162014/2694540657342561/
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031