جهانی از ابتدای بسیار کوچک و شواهد کنونی از آن ابتدای ریز(هیدروژن و و ساده ترین عنصر هسته ی آن یعنی پروتون)
اساسا شاید دلیلی نداشته باشیم که چرا آفرینش جهان نباید به جای یک رخداد منفرد- که در نهایت منقرض میشود- چرخه ای و سیکلیک باشد.جهانی که نه با یک رخداد و آفرینش ناگهانی بلکه در فرایندی تکاملی و تدریجی ایجاد شده است و این فرایند تکاملی با اصول و فرایندهای ثابت خود رخ میدهد.
در این نگاه از جهان، هر فرایند و عنصر بزرگ، جلوه ای از همان فرایندها و عناصر کوچک ابتدایی ولی در سطحی وسیعتر در نگاه ناظری است که میتواند وسیع تر بنگرد.
حس و ادراک قسمت شصت و یک
همچنین این مکانیسم بیشتر از همهف محتمل است با تبادل اطلاعات بین سیاه چاله ها در طول افق رویداد، انجام شود تا جهان از شرایط سیاهچاله پیروی کند.
(تکینگی و سیاهچاله ی ناشی شده از جاذبه ی آن- که نه فقط در مورد ستارگان غول آسا ایجاد میشود و ناظر وسیع بین با قدرت نگاه بر توده های عظیم، آن را عامل ایجاد سیاه چاله و تکینگی میداند- بلکه در هر سطحی از خلقت، از نگاه ناظری- که آن را با توجه به قدرت نگاه ریزبین، ستاره ی غول آسای خود میداند- میتواند شکل بگیرد.
ستاره ی غول آسای تولید کننده ی سیاهچاله از دید یک باکتری و یا ویروس، با آن ستاره ی غول آسا از نگاه انسان کنونی، متفاوت است.
به همین ترتیب ستاره ی غول آسای انسان امروز با ستاره ی غول آسای موجود عظیمی- که ممکن است سال ها بعد در سیاره ی دیگری کشف شود- متفاوت خواهد بود.
همچنین این تکینگی ها و سیاهچاله ها در تفسیر موجوداتی در جهانی- که اساسا در قید ابعاد کیهان ما یعنی مکان- زمان نیستند، کاملا متفاوت خواهد بود.
در آن جهان خیالی- که خیلی هم خیالی نیست و میتوان آن را در پس دیوار قابل بررسی در حوزه ی علوم کنونی یعنی محدوده ی دیوار یا مرز پلانک تصور کرد- چیزی نه فتون بلکه شبیه فتون و نه زمان بلکه شبیه زمانِ ناشی از فتون، وجود دارد که میتواند سیاهچاله ای خیالی را در تکینگی خاص خود، ایجاد کند و زمان آن جهان را هم، در طول و زمان خیالی پلانک آن جهان، متلاشی کند.
این فرایندی همیشگی است و در مقیاس های متفاوت- که ناشی از قدرت نگاه ناظر هوشمند است- تا بی نهایت تکرار می شود.)
پنروز شاید به این، اعتقاد داشته باشد و این، توضیح خواهد داد چرا او با پرتوهای پس زمینه ی کیهانی CMB مانند پرتوهای هاوکینگ برخورد میکند.(پرتوهای هاوکینگ پرتوهای سیاهچاله هستند که هرچند به وسیله ی ناظر کنونی یعنی انسان و در محدوده ی قدرت کنونی ادراکی و حسی او، قابل مشاهده نیست ولی واقعیت دارد و از سیاهچاله ها صادر میشود.
پنروز این پرتوها را معادل پرتوهای پس زمینه ی کیهانی میداند یعنی پرتوهای پس زمینه ی کیهانی، پرتوهایی است که از یک سیاه چاله ی ابتدایی در آغاز کیهان، صادر شده است.
نگاه شود:
https://www.einstein-online.info/en/spotlight/the-singularity-theorem/
و مقاله یجهانی قبل از انفجار بزرگ بوده است و سیاه چاله ها دلیل آن است. در همین کانال)
در این نگرش، سیاهچاله ها نه فقط نابود کننده ی صرف نیستند بلکه میتوانند کاملا تولید کننده و صادر کننده باشند و حتی همه ی کیهان کنونی ما مدیون سیاه چاله ی ابتدایی است! این پرتوها هرچند در نگاه ناظر کنونی یعنی انسان، تا حد اندکی قابل بررسی است و بخش بزرگی از آن به وسیله ی انسان قابل مشاهده نیست، ولی کاملا حقیقی است و دارای وجود است و منتظر ناظر توانمندی است که در آینده بیاید و آن را ببیند.)
از تکینگی تا مغز از مغز تا سیاهچاله ی فضایی- قسمت پنجاه و هفتم
در حقیقت پرتوهای پس زمینه ی کیهانی، پرتوی توده ی سیاه در مقیاس جهانی هستند و این یعنی پرتوی هاوکینگ بر روی مقیاسی اشتباه، نگاشته شده است. به علاوه با دنبال کردن مدلی که به وسیله ی الگوی هولوگرافیک ژنرالیزه پیشنهاد شده است، مکانیسم کمی متفاوت از آن چیزی میشود که پنروز پیشنهاد داد.
به نظر میرسد مقدار بیشتری از اطلاعات- که از سیاهچاله می گریزد- مانند یک پروتون، با شیب فشاری کمتر به جهانی بزرگتر وارد میشود و خیلی سریع، حجیم می گردد و در نهایت به پایداری میرسد.(حباب های جوشیده از جهانی سر بر می آورد و در جهانی دیگر منشا وجود و آفرینش میشود)
ارتباط باقیمانده که ما بر پرتوهای پس زمینه ی کیهانی یا پرتوهای سیاه چاله ی ابتدایی می بینیم، میتواند داده های در هم تنیدگی در آن جهان والد باشد که از آن، پرتون رها شده است.(نسیم هرمیان)
In principle, there would be no reason why the creation of the universe should not be cyclical instead of a single event that eventually dies out. Furthermore, the mechanism most likely has to do with the exchange of information between black holes across event horizons, since the universe obeys the black hole condition. Penrose may believe this, and it would explain why he treats the as Hawking radiation. In fact, the CMB is blackbody radiation on a universal scale, which means that Hawking radiation would be written on the wrong metric.
Moreover, following the model proposed by the generalized holographic approach, the mechanism is a bit different from what Penrose thought. It looks like a larger amount of information escaping from a black hole, like a proton, arriving in a larger universe with smaller pressure gradients and inflating very quickly to finally reach stability. The residual relation we see on the CMB could be the entanglement information of that parent universe from which the proton escaped.
- Nassim Haramein
#CMB #hawking #radiation #blackhole #science #physics #ResonanceScienceFoundation #RSF #UnifiedScienceCourse #CSU #NassimHaramein #UnifiedPhysics #GeneralizedHolographicModel #MHG #holographic
ارتباط باقیمانده که ما بر پرتوهای پس زمینه ی کیهانی یا پرتوهای سیاه چاله ی ابتدایی می بینیم، میتواند داده های در هم تنیدگی در آن جهان والد باشد که از آن، پرتون رها شده است: داده ها در آن جهان والد که همه ی کیهان پسر، وابسته و متعلق به آن است، طبیعتا در جهان پایین تر یا جهان پسر، به صورتی در هم تنیده و همزمان و فراتر از ابعاد کیهان پایین تر جلوه گری میکند زیرا ابعاد کیهان پایین تر یا کیهان پسر با همه ی وجود خود وابسته ی به آن ابعاد فراتر در جهان والد است.
برخی توضیحات دکتر سید سلمان فاطمی نورولوژیست
https://www.facebook.com/photo/?fbid=367533315549615&set=a.277322604570687
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031