تکامل: واقعیت، نظریه و مسیر - آیا تکامل فقط یک نظریه است؟
حقیقت در علم، هرگز نهایی نیست
مقدمه: زبان انگلیسی با تعداد واژگانش تا صدها هزار، ممکن است تصور شود دارای روش های بسیاری برای بیان مفاهیم است. در واقع، کلمات زیادی وجود دارند که یک ایده یا موضوع واحد را توصیف می کنند، یک یا چند مورد از آنها اغلب منشأ آلمانی دارند، و بقیه از ریشه ی لاتین انگلیسی مدرن هستند.
علاوه بر تنوع ناشی از تاریخچه ی زبانی دورگه، انگلیسی تمایل به جذب کلمات از زبان های مختلف دیگر دارد و هر زمان که نیاز باشد اصطلاحات جدیدی را ایجاد می کند.(این حالت. فقط زبان انگلیسی نیست. در زبان فارسی هم بسیاری از واژگان تخصصی به دلیل اینکه منشا تولد آن در میان فارس زبان ها نبوده است، وارد شده)
از این رو، بیشتر حرفه های فنی پیچیده، بیش از حد، کلمات و عبارات، و واژگان تخصصی (Jargons) را نشان می دهند که برای افراد غیر متخصص، مبهم است. علم هم در این زمینه، مستثنی نیست.
با این حال، هنگامی که صحبت از اساسی ترین مفاهیم در علم می شود، ما از کمبود اصطلاحات بی ابهام آگاه هستیم. حتی بدتر از آن، کلماتی که معانی نسبتاً واضحی در زبان گفتاری یا عامیانه دارند، وقتی در زمینه ی علم استفاده میشوند، معانی کاملاً متفاوتی دارند، پدیدهای که بحثهای علمی را وقتی در زمینههای غیرعلمی انجام میشود، به شدت گیج کننده میکند.
به عنوان مثال، اصطلاحاتی مانند «انرژی» و «نیرو» معانی علمی خاصی در فیزیک، دارند که وقتی آنها را با کاربردهای معمولشان اشتباه می گیریم، به راحتی منجر به سردرگمی می شوند. فروشندگان موبایل از این ابهام برای اهداف و منافع قابل توجه، سوء استفاده کرده و به دروغ- با بهره برداری از وقاری که علم دارد- برای فروش محصولاتی استفاده میکنند که با اصول ثابت علم در تضاد هستند.
حتی به طور کلی تر، اصطلاحات مرتبط با روش و محصولات خود علم، مانند «نظریه» و «قانون»، در حوزه ی علم، متناقض یا کاملاً متفاوت از حوزه ی زبان گفتاری هستند.
این موضوع همیشه منبع و عاملی برای سردرگمی در بحث های علمی بوده است، چه این سردرگمی از روی غرض باشد و چه صادقانه، به ویژه با توجه به نظریه ی تکامل - که مخالفان آن دهه ها به طور گمراه کننده و مبهم، آن را فقط نظریه نامیده اند.
هدف این مقاله، تبیین برخی از معانی مفاهیم محوری کلی در علم، اصطلاحات مورد استفاده برای توصیف آنها و تمایز بین تعاریف مختلف از یک واژه در استفاده ی رایج است.
کاربرد علمی خاص این اصطلاحات، همانطور که در علم تعریف شده است، در موضوع تکامل، با جزئیات مورد بحث قرار خواهد گرفت.
تعریف اصطلاحات فرضیه، نظریه، واقعیت، قانون: اصطلاحاتی که معمولاً با حدس و گمان شروع میشوند و فهرستی از اصطلاحات هستند که نشاندهنده ی آن چیزی است که مردم به عنوان یک سلسله مراتب، از بیشترین تا حداقل قطعیت، منعکس میکنند.
این طبقهبندی ممکن است مناسب یا در کاربرد رایج باشد، اما - در واقع - گاهی زمانی که کلمات در یک زمینه ی علمی استفاده میشوند، غیرمنطقی به نظر میرسد.
حال اجازه دهید ابهام و جعلی بودن این اصطلاحات را برطرف کنیم تا معنای صحیح آنها در عرصه ی علم، روشن شود.
حقیقت: حقیقت ممکن است تنها اصطلاح در فهرست فوق باشد که تعاریف آن در هر دو زمینه فنی و بلاغی رایج، یکسان است. تفاوت اصلی در میزان یقین بیان شده است که در حوزه ی علم، کاهش و افزایش می یابد. در اینجا تعریف آکادمی ملی علوم ایالات متحده یا به اختصار NAS ارائه میشود که یکی از معتبرترین موسسات در جامعه ی علمی در سراسر جهان است. این نهاد، می گوید که یک حقیقت علمی، مشاهده ای است که به طور مکرر، تایید شده و برای همه ی اهداف علمی درست است. یا همانطور که استفان جی گولد به سبک منحصر به فرد خود بیان می کند: در علم، حقیقت فقط می تواند به معنای آن درجه ای از اطمینان باشد که نپذیرفتن آن، احمقانه به نظر برسد.
آنچه ادعای حقیقت را در علم بسیار قدرتمند می کند، پافشاری در تأیید مشاهدات از طریق داده ها است، خواه این مشاهدات مبتنی بر مشاهده ی مستقیم باشند یا نتایج قابل اعتماد. اما، همانطور که آکادمی علوم آمریکا اشاره میکند، «حقیقت در علم، هرگز نهایی نیست، و آنچه امروز حقیقت محسوب میشود ممکن است فردا [نزدیک یا دور] اصلاح یا کنار گذاشته شود».
جزئیات در مقیاس کوچک مرتباً با به دست آوردن مشاهدات دقیق تر مورد بازنگری قرار می گیرند ولی حقایق سخت با اهمیت اساسی به ندرت کنار گذاشته می شوند.
اما اصولاً هیچ حقیقت علمی، هر چقدر هم مهم باشد، عاری از تجدید نظر یا امتناع نیست. در نتیجه، دانشمندان باید تعادلی بین اطمینان حاصل از تقویت نتیجهگیریهایی که در مورد جهان با دادههای تکراری میگیریم، و درک این موضوع که قطعیت مطلق چیزی است که روش علمی قصد ندارد یا قادر به برقراری ارتباط با آن نیست، ایجاد کنند.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [9/6/2022 8:49 AM]
نظریه یا تئوری: تعریف نظریه، در مقابل حقیقت در زمینه ی علمی، کاملاً متفاوت از تعریف گفتاری است. در مکالمات روزمره، این تئوری دلالت بر فقدان داده های پشتیبان دارد. در واقع، وقتی گوینده، عبارتی را بیان می کند که با گفتن این جمله آغاز می شود: نظریه من این است...، شبیه به این است که بگوید: من به ... اعتقاد دارم، یا من حدس می زنم که ...، یا من چنین اعتقادی دارم، اما تلاشی برای اثبات آن نکرده ام.
در مورد نظریه در علم، طبق گفته ی آکادمی علوم آمریکا، این یک توضیح کاملاً پشتیبانی شده از برخی جنبههای جهان طبیعی است که میتواند حقایق، قوانین، استنتاجها و فرضیههای آزمایششده را در بر گیرد. ” علم نه تنها حقایق را تولید می کند، بلکه به دنبال توضیح آن ها نیز می باشد و به تبیین های درهم تنیده ی این حقایق، «نظریه» می گویند. نظریه ها نه تنها به توصیف طبیعت، بلکه به درک آن نیز منجر می شود.
فرضیه: اعتبار نظریه های علمی تنها با توانایی آنها در جذب و تفسیر واقعیات شناخته شده محدود نمی شود، نظریه ها به طور مستمر مورد بررسی و آزمایش قرار می گیرند و در اینجا، فرضیه نقش مهمی ایفا می کند. به گفته ی آکادمی علوم آمریکا، یک فرضیه ی علمی این است: یک بیانیه ی موقت در مورد جهان طبیعی که ما را به یک نتیجه آزمایشی، هدایت می کند. در مورد این آزمایش، یا یک آزمایش مستقیم است، یا تولید پیشبینیهایی در مورد حقایقی که هنوز مشاهده نشدهاند، که میتوان آن را با مشاهدات بیشتر، شناخت و ارزیابی کرد.
این فرآیند اخیر نقش مهمی در تأیید نظریههای علمی مانند نجوم و زمینشناسی دارد، در اینجا مداخله ی مستقیم تجربی دشوار است. همانطور که آکادمی خاطرنشان می کند: «اگر استنباط ها تأیید شوند، فرضیه به طور موقت تأیید می شود. و اگر استنباط ها نادرست باشد، فرضیه ی اصلی را نادرست ثابت کردهایم و باید آن را رها کنیم یا اصلاح کنیم.»
قانون (قانون): در نهایت، اصطلاح «قانون» در علم تعریفی مخالف آن چیزی دارد که در زندگی روزمره است. قوانین در تجربه ی معمولی تجویزی هستند - یعنی آنها دیکته می کنند که یک فرد چه کاری را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد. به عنوان مثال، قانون حداکثر سرعت مجاز در جاده ها حداکثر سرعت را بر راننده دیکته می کند. اما در علم، قوانین توصیفی هستند.
به گفته ی آکادمی علوم آمریکا، تعمیم نحوه ی رفتار برخی از جنبه های جهان طبیعی در شرایط خاصاست.
در زبان عامیانه قانون به رفتار و حدود و آنچه مجاز است حکم می کند.
در علم، قانون، توصیف و پیشبینی میکند که وقتی مجموعه ی شرایط ممکن، تعیین شود چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر فردی با سرعت بیش از حد رانندگی می کند، مکانیسم های خاصی را برای اصلاح این انحراف از محدودیت های اعمال شده، توسط یک منبع خارجی اجرا می کنیم ولی طبیعتا مجازاتی در حالت زیر پا گذاشتن قوانین فیزیک یا زورآزمایی با قانون جاذبه، وجود ندارد، زیرا این عبارت ها از وجهه ی نظر علمی، خالی است.
به طور دقیقتر میگوییم:
اگر مشاهدات، پیشبینیهای قانون علمی را تأیید نکرد، یا مشاهدات ما توهمی است یا سوء تعبیر شده است، یا رویداد مشاهده شده، خارج از شرایط اعمال قوانین، رخ داده است، یا(نادر) این که خود قانون به شکل غیر دقیق تدوین شده است.
یک مثال خوب، قانون دوم ترمودینامیک است که اغلب به اشتباه درک می شود، زیرا بیان می کند که آنتروپی کل یک سیستم بسته ی(جدا) در صورت عدم تعادل، به مرور زمان افزایش می یابد و به حداکثر مقدار می رسد. حالت تعادل . . در این مورد، شرایط به وضوح تعریف می شود: اگر منبع انرژی خارجی (یک سیستم بسته) وجود نداشت، تا زمانی که سیستم به تعادل برسد، تلاطم و بی نظمی افزایش می یابد.
خوانندگان این مقاله مطمئناً این ادعای آخر را تأیید خواهند کرد، زیرا آنها در اصل یک زیگوت یا تخم ساده هستند که به یک ارگانیسم پیچیده متشکل از تریلیون ها سلول تخصصی، تبدیل شده است.
اگر قانون دوم ترمودینامیک حاکی از غیرممکن بودن همه افزایشهای طبیعی در سیستم باشد، این یک قانون نادرست خواهد بود.
نکته پایانی که در اینجا می خواهیم به آن اشاره کنیم این است که استفاده از قانون دوم ترمودینامیک به عنوان استدلالی علیه تکامل، درک نادرستی از مفاهیم این قانون و به طور کلی معنای اصطلاح قانون در علم را آشکار می کند.
نظریه ها حقایق را توضیح می دهند و با ایجاد فرضیه ها، آزمایش می شوند. انباشت اطلاعات مهم نیست، زیرا فرضیه ها به نظریه تبدیل نمی شوند و نظریه ها به قانون تبدیل نمی شوند. این اصطلاحات سه جنبه مختلف علم را توصیف می کنند.
مطالعه موردی جذاب:
استفاده ی علمی از کلماتی که در شرایط عادی به روشهای مختلف استفاده میشوند، مطمئناً غیرمعمول به نظر میرسد.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [9/6/2022 8:49 AM]
در نظر گرفتن یک مطالعه ی موردی که اکثر خوانندگان با آن آشنا هستند مفید است: جاذبه. اینها برخی از حقایق- مشاهدات (مشاهدات) که تکرار شده و دقیق در نظر گرفته شده است - در مورد گرانش است:
(1) اگرچه زمین به سرعت در حال چرخش است، اجسام مادی روی سطح آن(مثلاً خوانندگان این مقاله) به فضا پرتاب نمی شوند.
(2) اگر کسي چيزي را رها کند يا به هوا بياندازد، به زمين مي افتد.
(3) گرانش، اجسامی را که با سرعت مشابه سقوط می کنند، بدون توجه به جرم (و مقاومت هوا) شتاب می بخشد.
اولین نکته را می توان در هر لحظه در اطراف سیاره ی ما مشاهده و تأیید کرد. دومی را می توان در هر زمان آزمایش کرد (شما می توانید خودتان آن را با پرتاب یک شی نشکن انتخابی به هوا امتحان کنید). سومین مورد آنقدر بدیهی نیست به طوری که نیاز به نبوغ گالیله داشته است تا آن را به عنوان یک اصل علمی ثابت کند و محققان بعدی برای تأیید این اصل به ابزارهای پیچیده تری مجهز شدند.
با استفاده از اجسام هم شکل، می توان نشان داد که سرعت شتاب اجسام بدون توجه به جرم، برابر است (برای رد هر گونه تفاوت در اصطکاک با هوا - مثلاً توپ بیسبال و بسکتبال را امتحان کنید. گالیله از توپ هایی استفاده کرد که در یک شیب می غلتیدند) ، و این را می توان با استفاده از یک محفظه ی خلاء مشاهده کرد. با این حال، برجسته ترین تظاهرات، زمانی رخ داد که دیو اسکات، فضانورد ماموریت آپولو 15 به ماه، یک چکش و یک پر، پرتاب کرد و نتیجه را تماشا کرد. وی در این باره اظهار نظر کرد: در مورد آن میتوان گفت حق با گالیله بود.
گرانش را نمی توان به طور مستقیم مشاهده کرد، بنابراین با نظارت بر اثرات آن، می توان خواص آن را استنباط کرد. معلوم می شود که اگر شرایط خاصی را مشخص کنیم، می توان این اثرات را با دقت بالایی پیش بینی کرد. به عبارت دیگر: قوانینی وجود دارد که رفتار اجسام تحت تأثیر گرانش را توصیف می کند. اولاً، نیروی اعمال شده توسط گرانش را می توان به عنوان حاصل ضرب جرم یک جسم و شتاب آن توصیف کرد: این به عنوان قانون دوم حرکت نیوتن شناخته می شود. علاوه بر این، قانون گرانش جهانی نیوتن، بیان می کند که نیروی گرانشی که بر دو جسم وارد می شود با حاصلضرب جرم آنها نسبت مستقیم دارد و با مجذور فاصله بین مراکز آنها نسبت معکوس دارد. به عبارت دیگر، اگر فردی جرم دو جسم و فاصله ی بین آنها را تعیین کند، میتواند نیروی جاذبهای را که در معرض آن قرار میگیرد و در نتیجه رفتاری را که در پی خواهد داشت به دقت محاسبه کند.
البته تخمین، توصیف و حتی پیشبینی اثرات گرانش، چگونگی عملکرد این پدیده یا این را که چرا ویژگیها دارد، توضیح نمیدهد.
قوانین و حقایق برای درک عمیق گرانش کافی نیست، و برای دستیابی به این امر به توضیحی جامع، قابل اثبات و قابل آزمون نیاز داریم که با تمام حقایق شناخته شده در مورد گرانش سازگار باشد- به عبارت دیگر، ما به یک نظریه نیاز داریم.
تئوری های متعددی در مورد گرانش ارائه شده است که بسیاری از آنها در آزمون، شکست می خورند یا با حقایق ثابت، ناسازگار هستند و رد می شوند. نظریه حاکم در حال حاضر نظریه ی نسبیت عام اینشتین است که گرانش را به عنوان پیامد انحنای فضا-زمان یا بافت کیهانی به دلیل جرم، توضیح می دهد.
موفقیت نظریه انیشتین تا امروز ادامه یافته است، زیرا توانسته مشاهداتی را توضیح دهد که سایر نظریه ها در توضیح آن ناکام مانده اند (مانند نظریه نیوتن). نمونه ای از این مشاهدات گردش سیاره ی عطارد و خم شدن نور به دلیل جرم است.
آزمون نسبیت، مانند هر نظریه دیگری در علم، تا به امروز ادامه دارد.
شایان ذکر است که کرامر و دیگران در سال 2006 استفاده از یک سیستم تپ اختر دوگانه را به عنوان کاندیدای مناسبی برای آزمایش نسبیت عام انیشتین و نظریه های جایگزین گرانش پیشنهاد کردند. حقیقت این است که سیستم موقعیت یاب جهانی یا به اختصار جیپیاس، بدون اصلاحاتی که نظریه ی نسبیت بر روی آن انجام میدهد، کار نمیکند و بنابراین تأییدی غیرمستقیم بر درستی آن است.
نظریه انیشتین ناقص است و ما هنوز نتوانسته ایم آن را با مشاهدات کیهانی- که زیر مقیاس های اتمی است جایی که رویدادهای کوانتومی در آن رخ می دهند- تطبیق دهیم. همچنین توضیح نمی دهد چرا گرانش در رابطه با سایر نیروهای شناخته شده (الکترومغناطیس و نیروهای هسته ای ضعیف و قوی) ضعیف است. در واقع، اعمال کوچک نیروی الکترومغناطیسی برای خنثی کردن یا خنثی کردن نیروی گرانشی اعمال شده توسط کل جهان کافی است، مانند زمانی که یک آهنربای کوچک، یک گیره کاغذ را بلند می کند.
بنابراین، تفسیر خواص گرانشی یک حوزه حیاتی برای تحقیق در زمینه ی فیزیک نظری است.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [9/6/2022 8:49 AM]
واقعیت تکامل: چارلز داروین این ایده را ابداع نکرد که گونه ها در طول زمان تغییر می کنند و موجودات از طریق یک اجداد مشترک با هم مرتبط هستند. ایدههای تغییر تکاملی، مانند ایدههای گرانش، ریشه در متفکران یونان باستان دارد. دو نسل قبل از چارلز داروین، ژان باپتیست دو لامارک، و پدربزرگ چارلز داروین آراسموس داروین، صراحتاً صحبت میکردند که گونهها میتوانند تغییر کنند، بحثهای زیادی در این زمینه وجود داشت.
سهم اصلی داروین ارائه این ایده نبود، بلکه گردآوری مجموعهای از دادهها برای حمایت از ایدهای بود که او آن را «انشعاب با اصلاح» نامید.
منشاء گونه ها در (1859) منتشر شد و داروین به شواهد مستقل از شاخه های مختلف اشاره کرد: توزیع زیست جغرافیایی گونه ها، آناتومی مقایسه ای، وجود اندام های باقی مانده در موجودات زنده، و رتروسنتتیک(سیر قهقرایی اندامها)، و روند انقراض، این موارد به این نتیجه میرساند که گونهها در طول زمان تغییر کردهاند و به نسب از اجداد مشترک مربوط میشوند. به دلیل قوت استدلال داروین، و تعداد زیادی از اظهارات او، طولی نکشید که جامعه ی علمی معاصر، واقعیت تبار تکاملی تاریخی را تصدیق و از آن قدردانی کرد.
آلفرد ویلیام بنت (AW Bennett) (1870) وضعیت را برای ما به شرح زیر خلاصه میکند: «فرضیه ی شگفتانگیز انشعاب با اصلاح، در چند سال گذشته، به طور کامل در ذهن علمی، چه در بریتانیا و چه در آلمان، جا افتاده است و همه ی مردان فرهیخته علم از جوانان را می توان به عنوان افرادی متعلق به مکتب فکری [داروین] طبقه بندی کرد. این امکان وجود دارد که از زمان نیوتن، هیچ کس به اندازه داروین بر روند رشد اندیشه ی علمی تاثیر نداشته باشد.
در طول 150 سال گذشته، تعداد بیپایانی از مشاهدات به فهرست اولیه شواهد داروین اضافه شده است، چه از دیرینهشناسی، آناتومی مقایسهای، زیستشناسی تکوینی، یا زیستشناسی مولکولی یا ژنومیک مقایسهای، و از طریق مشاهده ی مستقیم تغییرات تکاملی بین گروهها در طبیعت یا در آزمایشگاه.
هزاران مقاله بررسی شده، هر ساله در مجلات علمی منتشر می شود که تأیید بیشتری را برای ما فراهم می کند (البته همانطور که داگلاس ژول خاطرنشان می کند: هیچ زیست شناس امروزی به انتشار مقاله ای در مورد شواهد جدید برای تکامل فکر نمی کند، زیرا این موضوع هیچ نگرانی ای در مورد آن نیست. در مقابل، هیچ مدرک یا شاهد قابل اعتمادی که مفهوم کلی نسب یا نسب مشترک را رد و منافات داشته باشد، ارائه نشده است.
تکامل، یک نظریه است:
اثبات حقیقت تکامل تنها نیمی از هدف داروین بود. او همچنین به دنبال توضیح این واقعیت با نشان دادن مکانیسم بعدی بود: نظریه ی تکامل توسط انتخاب طبیعی.
همانطور که او در (1871) بیان کرد: «من دو هدف متمایز را در نظر دارم: اول، اثبات اینکه گونه ها به طور مستقل، ایجاد نمی شوند. و دوم، برای اثبات اینکه انتخاب طبیعی پیشگام فرآیند تغییر بوده است.»
انتخاب طبیعی نه اولین و نه آخرین نظریه ای بود که برای توضیح واقعیت تکامل ارائه شد. به ویژه، نظریه لامارک بر دو ایده ی اصلی استوار بود [که در مقاله قبلی در مورد مکانیسم انتخاب طبیعی توضیح دادیم]: (1) استفاده و اهمال و (2) وراثت ویژگی های اکتسابی.
این دو ایده با هم نشان میدهند که «ویژگیهایی- که یک ارگانیسم از طریق استفاده از اندامهای خاصی در زندگی به دست میآورد- آنها را به فرزندانش منتقل میکند (مثلاً فرزندان افرادی که فعالتر ورزش میکنند یا حرکت میکنند، برعکس، با سیستم عضلانی بزرگتری متولد میشود)، آنچه که نادیده گرفته میشود، تحلیل میرود و ناپدید میشود و به فرزندان بعدی منتقل نمیشود.»
این ایده که تغییرات تکاملی نتیجه یک «نیاز» است، و همچنین تلاش درونی ارگانیسم برای کمال و شکل بزرگتر ، یک سوء تفاهم رایج است که اغلب به لامارک نسبت داده می شود. مکانیسم پیشنهادی لامارک با درک معاصر از ژنتیک، سازگار نیست و بنابراین کنار گذاشته شده است.
با این حال، ایده ی لامارک و ایده ی تلاش جانور برای کمال، شهودی تر از انتخاب طبیعی داروینی به نظر می رسد و توضیح می دهد چرا این ایده ها در وهله ی اول مطرح شدند، و چرا اکثر دانش آموزان هنوز فکر می کنند که تکامل با این اصطلاحات غیردقیق، اتفاق می افتد.
این در آموزش فیزیک نیز اتفاق افتاده است، جایی که ایدههای انیشتین و نیوتن مورد مطالعه قرار میگیرند، و در رقابت با پیش فرضهای صریحتر و بدیهی تر قبلی ارسطو است.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [9/6/2022 8:49 AM]
اگرچه داروین به تدریج در مدتی کوتاه، موفق به اثبات واقعیت تکامل شد، اما آنقدر عمر نکرد که شاهد تبدیل شدن انتخاب طبیعی به مکانیسم اصلی در نظریه ی تکامل باشد. در واقع، در طلوع قرن بیستم، انتخاب طبیعی به مکانیسم اولیه و ترجیحی برای توضیح تغییرات تکاملی تبدیل شده است. با این حال، تئوری های دیگری مانند تغییرات آنی و نه تدریجی، جهش گرایی (1) و اوتوژنز (2) که به آن گرایش و تغییراتی که نوعی رخوت تکاملی اجتناب ناپذیر را ایجاد می کنند، اشاره دارد، به حوزه ی نور بازگشتند. (بازنگری در مفهوم استفاده و اهمال لامارک (نئولامارکیسم).
انتخاب طبیعی تنها پس از ظهور «سنتز مدرن» در دهه ی سی و چهل قرن بیستم به میدان آمد، زیرا سازگاری خود را با قوانین وراثت مندل نشان داد. داروین خود با ژنتیک آشنا نبود، و این به نسخه ی تجدید نظر شده تکامل واقعی، حق می دهد به اندازه ی کافی از نسخه ی اول متمایز باشد و به «نظریه ی نئوداروینیسم» تبدیل شود.
نظریه تکاملی مدرن مجموعه ای از توضیحات چند جانبه را برای الگوهایی که در گروه های زندگی مدرن و باستانی مشاهده می شود، نشان می دهد، همانطور که توسط سابقه ی فسیلی آشکار شده است. انتخاب طبیعی توسط بسیاری از دانشمندان به عنوان یکی از اجزای اصلی نظریه ی تکامل و تنها مکانیسم عملی که قادر به توضیح ویژگی های سازگاری موجودات است، در نظر گرفته می شود. در سطح مولکولی، مکانیسمهای غیرتطبیقی از اهمیت بالایی برخوردار هستند و تمرکز فزایندهای بر روی تغییرات ناشی از فرآیندهایی مانند رانش ژنتیکی، که به طور تصادفی رخ می دهد و با انتخاب طبیعی متفاوت است، وجود دارد.
به دلیل این پیچیدگی ظاهری، زیستشناسان به ندرت به «نظریه ی تکاملی» اشاره میکنند، در عوض به «تکامل» (یعنی انشعاب با اصلاح) یا «نظریه تکاملی» (یعنی مجموعهای از تبیینهای پیچیده که به طور فزایندهای از حقیقت تکامل حمایت میکند) اشاره میکنند.
تکامل به عنوان نظریه: در زمینه ی علمی مناسب، به این معنی است که یک حقیقت تکاملی وجود دارد که باید توضیح داده شود و یک چارچوب مکانیکی به اندازه کافی پشتیبانی شده هم هست که آن را توجیه می کند.
و این ادعا اینکه تکامل فقط یک نظریه است، ناآگاهی کامل ما را از زیست شناسی مدرن و نداشتن حتی کوچکترین اصول اولیه از ماهیت علم را نشان می دهد.
تکامل به عنوان مسیر: برخی از رشته های علمی - مانند زمین شناسی، باستان شناسی، نجوم، و زیست شناسی تکاملی - نه تنها با مکانیسم ها و فرآیندهای کلی تکامل، بلکه با جزئیات منحصر به فرد تاریخی سروکار دارند. علاوه بر تجسم تکامل به عنوان یک واقعیت و یک نظریه، می توان آن را با تجسم سومی که به عنوان مسیر متمایز می شود، نشان داد. تکامل به عنوان یک فرآیند با جزئیات واقعی تاریخ زندگی، مانند درجه خویشاوندی بین گونه های مدرن، زمان جدایی دودمان، ویژگی های اجداد منقرض شده، و رویدادهای مهم چهار میلیون سال حماسه، سر و کار دارد.
به عنوان مثال، متخصصان از جمله دیرینه شناسان و سیستماتیست های مولکولی یعنی کسانی که در مطالعه ی ژنتیکی مولکولی تکامل روابط بین افراد و گونه ها تخصص دارند، ممکن است این ایده را تأیید کنند که پرندگان از نوادگان دایناسورها هستند (و اگر چنین است، کدام یک از آنها و کی توانایی پرواز را تکامل داد، و این کارها چه تغییراتی را شامل می شود، الگوهای تنوعی که از زمان ایجاد توانایی پرواز به پرندگان عرضه شده است، چه میباشد؟
هر یک از سوالات ذکر شده را می توان از هر شاخه از درخت زندگی پرسید.
همانطور که موران (1993) اشاره می کند، برخی از جزئیات تاریخ زندگی برای در نظر گرفتن حقایق، کافی نیست، اما این تغییر خواهد کرد، زیرا ما داده های بیشتری برای پشتیبانی از مسائل خاص به دست می آوریم. به عنوان مثال، اکنون توافق شده است که دایناسورها مهره داران زمینی غالب برای یک دوره 160 میلیون ساله بودند و 65 میلیون سال پیش به طور نسبتاً ناگهانی ناپدید شدند.
با این حال، هنوز مشخص نیست که این رویداد انقراض دسته جمعی چه تأثیری بر تکامل بعدی پستاندارانی که اکنون بسیاری از مکانهای زیستگاه دایناسورها را اشغال کردهاند، داشته است.
همانطور که ما متوجه می شویم تکامل به عنوان یک نظریه و یک واقعیت در معرض انواع مختلف سوء تفاهم است، در درک تکامل به عنوان مسیری که توسط افراد غیر متخصص نشان داده شده است، سردرگمی وجود دارد. این تصور غلط که انسان ها از نسل شامپانزه ها یا میمون ها آمده اند در این فهرست سردرگمی ها قرار می گیرد.
شامپانزهها و انسانها بهعنوان اجداد و دودمان، خویشاوندی ندارند، بلکه بهعنوان عموزادههایی هستند که حدود 6 میلیون سال پیش، فرزندانشان جد مشترکی داشتند. نوادگان آنها از زمان جدا شدن از آن جد مشترک، دستخوش تغییرات بزرگی شده اند و گونه های زیادی در دو خط تبار، ظاهر شده و منقرض شده اند.
حاشیه
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [9/6/2022 8:49 AM]
(1) جهش گرایی: قبل از (1900) به عنوان سالتاسیونیسم شناخته می شد و به مجموعه دیدگاه هایی اشاره دارد که می گویند تکامل نقشی که جهش ها به شدت ایفا می کنند، تشدید مینمایند و می تواند منجر به جهش های تکاملی ناگهانی شود و گونه زایی سریع و فوری را شامل میشود. این گونه زایی، یکی از جایگزین های نظریه تکامل داروین است، زیرا نظریه دوم به تغییر تدریجی اشاره می کند و اشاره ای به جهش های تکاملی فوری ندارد.
در جهش گرایی، جهشها بزرگترین مبتکر در فرآیند تکاملی در مقایسه با جهشزایی است و به انتخاب طبیعی به عنوان مبتکر نگاه نمیکند.
(2) Orthogenesis:
همچنین به عنوان تکامل ارتوژنتیک یا تکامل پیشرونده و غیره شناخته می شود، یکی از جایگزین های تکامل داروینی نیز می باشد. این یک فرضیه ی بحثبرانگیز است که ادعا میکند موجودات دارای تمایل ذاتی به تکامل بر اساس یک «غایتشناسی» خاص و هدفگرا بر اساس مکانیسم درونی یا «نیروی هدایتکننده» هستند. طبق این نظریه، روندهای گسترده ی تکامل با افزایش پیچیدگی بیولوژیکی به سمت یک هدف مطلق در حال حرکت هستند.
در طول تاریخ، طرفداران این نظریه رل مانند آلفرد والاس، هربرت اسپنسر، هنری برگسون و دیگران را پیدا می کنید.
منابع
Alters BJ, Nelson CE.
آموزش تکامل در آموزش عالی.
2002؛ 56:1891-901.
بنت AW. نظریه انتخاب طبیعی از دیدگاه ریاضی
.مجله ی نیجر 1870؛ 3:30-33.
Bininda-Emonds ORP، Cardillo M، Jones KE، MacPhee RDE، Beck
RMD، Grenyer R، و همکاران.
ظهور تاخیری پستانداران امروزی، نیچر 2007؛ 446:507-12.
اسقف BA، اندرسون CW. مفاهیم دانشآموزی انتخاب طبیعی
و نقش آن در تکامل.
J Res Sci Teach 1990؛ 27:415-27.
بولر پی جی. کسوف داروینیسم. بالتیمور، MD: انتشارات دانشگاه جان هاپکینز
; 1992.
Bowler PJ. تکامل: تاریخ یک ایده. ویرایش 3 برکلی، کالیفرنیا:
انتشارات دانشگاه کالیفرنیا; 2003.
داروین سی.آر. خاستگاه گونه ها [نامه]. Athenaeum 9 مه: 617; 1863.
داروین سی. در مورد منشاء گونه ها از طریق انتخاب طبیعی، یا
حفظ نژادهای مورد علاقه در مبارزه برای زندگی.
لندن: جان موری; 1859.
داروین سی. تبار انسان و انتخاب در رابطه با جنسیت.
لندن: جان موری; 1871.
Demastes SS, Settlage J, Good R. تصورات دانشجویان از
انتخاب طبیعی و نقش آن در تکامل: موارد تکرار و
مقایسه.
J Res Sci Teach 1995؛ 32:535-50.
دوبژانسکی تی. هیچ چیز در زیست شناسی جز در پرتوی
تکامل معنا ندارد.
Am Biol Teach 1973؛ 35:125-9.
https://www.facebook.com/282382012686/posts/10158486434047687/
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031