داستانها و مفاهیمی اشتباه درباره تکامل(خطا در خطا در درک تکامل)!
بگذاريد قدری درباره تکامل سخن بگوئیم. شاید قبلا شنیده اید که برخی مردم، تکامل را موضوعی قابل بحث می دانند در حالی که بیشتر دانشمندان آن را این گونه نمی دانند.
و حتی اگر یکی از آن مردم نبوده اي و تصور کنی، تکامل را کامل فهميده ای ممکن است برخی از آن مفاهیم اشتباه درباره تکامل را بپذیری؛ مفاهیمی مانند اینکه "تکامل آن چیزی است که موجود زنده را با محيطش هماهنگ ميکند". این تفکر اولیه درباره تکامل، اکنون از بین رفته است .
شصت سال قبل از انتشار کتاب داروین، جان باتیست لامارک مطرح کرد، موجودات زنده طی زندگی خود، با تغییراتی در برخی خصوصیات، آرام آرام تکامل می يابند سپس آن را به نسلهای بعد وارثت ميدهند، مثلا جان لامارک اعتقاد داشت که زرافه ها زندگیشان اقتضا می کند، به برگهای روی شاخه های بلند برسند پس کودکان آنها با گردنهای بلندتر متولد می شوند. ولی ما اکنون ميدانیم وراثت ژنتیکی چگونه عمل می کند و آن وراثت، طبیعتا این گونه نیست.
در واقع، خود موجودات زنده، مطلقا تکامل نمی یابند. به جای آن جهش ژنتیکی سبب میشود، برخی زرافه ها با گردن هایی بلندتر متولد شوند و این قطعا به آنها این فرصت را میدهد تا بیشتر از آنهایی- که آن بهره را ندارند- زندگي کنند و این مطابق با یکی از قوانین طبیعت است "بقای قوی تر".
این سبب ميشود اینطور به نظر برسد که تکامل همیشه قوی تر و قدرت مندتر و سریع تر را برمي گزيند و این در حقیقت ، خرافات دیگری است و اصلا حقیقت ندارد.
و قدرت، از دیدگاه تکامل، فقط به میزان توافق موجود زنده با محیط خارجيش ارتباط دارد و برای مثال اگر همه درختان بلند، ناگهان مخفی شوند و فقط علفهایی کوتاه، باقی بمانند همه آن زرافه هایی که گردن بلند داشتند در وضعیتی ناگوار قرار می گیرند.
به همین دلیل لازم است بفهمیم که تکامل همراه و مقرون با بقا نیست بلکه مقرون به زاد و ولد است. جهان پر است از مخلوقاتي مانند ماهیان شكارچی نر که بسیار کوچک هستند و بقای آنها در قید حیات، از زمان ولادت مگر در حالت انگلی روی جانور دیگر- برای آنکه ضامن نجات آن شود- دشوار است. ولی ما میتوانم حداقل بگوئیم اگر موجود زنده ای بدون زاد و ولد بمیرد، آن، از جهت تکاملی بدون سود و فایده خواهد بود.(زیرا تکامل از طریق ژن ها منتقل میشود و آن ژن منتقل نشد، تکاملی نیست.)
ولی واقعا آیا اگر موجود زنده ای بمیرد بدون آنکه زاد و ولد کند، تکامل هیچ سودی نمی برد؟ این امر هم درست نیست. توجه کنید که انتخاب طبیعی در سطح موجود زنده رخ نمی دهد بلکه در سطح ژنتیکی رخ میدهد و ژن های به ارث رسیده از موجود زنده، خود این ژن ها نزد نزدیکان او هم وجود دارد. پس ژن های به ارث رسیده که سبب ميشود موجود زنده خودش را براي ایثار برای بقا و زاد و ولد فرزندان و نزدیکانش در آینده قربانی کند، بیشتر از آن ژن هایی که فقط به بقای خود و تکامل ذاتی خودش اهمیت می دهد، منتشر می گردد تا آنجا که هر چه بيشتر اجازه نسخه برداری به ژن ها بدهد و بیشتر اجازه دهد به نسل بعد منتقل گردد، وظیفه خود را به استثنای وظیفه تکاملی انجام خواهد داد. پس هر وقت بگوئیم ژن ها میخواهند خود را نسخه برداری کنند یا با انتخاب طبیعی، آرام آرام منتقل شوند ما در واقع از تعبیری مجازی استفاده کرده ایم. ژن ها هیچ چیز نمی خواهند و هیچ ابزار خارجی- که ژن های برتر را برگزیند تا از آنها محافظت کند وجود ندارد- .(تعبیر مرسوم بر زبان ملحدان مدعی علم این است: هرچه اتفاق می افتد جهشهايي ناگهانی و کور است و سبب میشود، موجوداتی- که آن را دارند، به روشهاي مختلف رفتار کنند و تکامل یابند و برخی از این راه ها منجر به نسخه برداری این ژن ها و وراثت آن به نسل بعد و بعد ميشود..
به همین ترتیب، نقشه ای از قبل نیست که منجر به ترکیب مثالی، در ژنها شود و به عنوان دلیلی بر آن، ايده آل نیست که در چشم انسان چون عصب بینایی خارج شبکیه است، نقطه کور وجود داشته باشد ولی، علت وجود این نقطه کور، آن است که به اين صورت، تکامل یافته است.
در گذشته انسان ویتامین ها و مواد غذایی بیشتری میخورد زیرا انرژی حرارتی بیشتری را میسوزاند ولی در دوره ای که پیشینیان ما در آن زیستند و تکامل یافتند، کالری کم و نادر بود. و هیچ اشاره ای وجود ندارد که این، در آینده به شکل سریع، تغییر خواهد کرد. پس تکامل، در گذشته به صورت کور گام به گام پیش رفت تا این همه تنوعی را که امروز در عالم طبیعی می بینیم ایجاد شود.
https://ed.ted.com/lessons/myths-and-misconceptions-about-evolution-alex-gendler/review_open#question-8
نقد مقاله فوق و بیان اینکه این تصور از تکامل، هم داستانی خرافاتی بیش نیست :
در مقاله فوق، بیان ميشود تکامل در سطح ژنتیکی و نه در سطح موجودات رخ میدهد
@salmanfatemi
. از نظر نویسنده مقاله ژن ها هیچ نمی خواهند و هيچ چيزي وجود ندارد که ژن برتر را انتخاب کند و از نظر نویسنده مقاله اصلا برتری خاصی در ژن برگزیده وجود ندارد بلکه آنچه هست ، انطباق این ژن جهش یافته به صورت تصادفی با محیط اطراف است و چیز دیگری نیست!! و این نظر شايع در میان ملحدین مدعی علم است.
جهشهای کور، که صاحب هیچ ارزش مشخصی نيستند! و ارزش آنها را تنها شرایط محیطی تعیین میکند!
خوب چگونه قوانین خاصی در طبیعت قرار داده شد تا جهشهای کور را با محیط اطراف هماهنگ کند؟ گیریم جهش کور و بی هدف است؛ چگونه این جهش کور، با تغییراتی که در موجود زنده ایجاد میکند میتواند با محیط اطراف هماهنگ شود؟
آیا جهش کور دیگری طی بروز تغییرات ساختاری در موجود زنده ممکن نیست تا همه نقشه قبلی را در هم بشکند و مانع از رسیدن به نقشه قبل شود؟!
پس می بینیم که نقشه ای درونی در ژن ها هست و این برنامه درونی هدفش حفظ ژن های برتر بقا در موجود زنده است. تصور جهش کور، باید استدلال و توجیه شود اگر چیزی کور و بی هدف باشد باید در سیر گذر و حرکت خود، همیشه کور و بی هدف باشد نه آنکه در یک دوره به تولید محصول بپردازد و در دوره دیگر اين محصول را توسعه دهد و نه آنکه حتي فراتر از زمان و مکان بتواند برای آینده اي دور، برنامه بریزد و از میان ابزارهای بقا، برترین آنها یعنی ابزار هوش را برگزیند.
نگاهی بر سیر تکامل موجودات زنده نشان ميدهد که در ابتدای خلقت، ابزار هوش پیشرفته ای نبود و موجودات زنده از ابزارهای بقای دیگر استفاده میکردند، و چون ابزار هوش، برترین ابزاری است که میتواند هماهنگی های لازم را میان همه انواع ادراک برقرار کند و بهترین تصمیم را در عمل اجرا کند، قانون درونی ژنها آن را برگزید و موجودات عالم را به سوی این ابزار هوشمند کشاند.
پس چگونه بگوئیم جهشها بی برنامه و کور است در حالی که فراتر از همه منافع زودگذر، ابزار هوشی را بر می گزیند که هر چند در کوتاه مدت با مصرف انرژی فراوان، موجود زنده و اندامهای آن را در معرض کمبود انرژی قرار بدهد ولی در دراز مدت و در طی نسلهای پی در پی میتواند بهترین ابزار بقا باشد؟
و اين ابزار بقای برتر در همه شرایط، سودمند نیست بلکه در بسیاری موارد به ویژه در شرایط قحطی ها و گرسنگی ها به دلیل مصرف انرژی بسیار زیادش، با نیازهای اولیه حیاتی موجود، در تضاد است ولی می بینیم برنامه درونی ژنها همین ابزار پرخور و حريص، را انتخاب میکند هر چند در دوره هایی، نه تنها باعث بقای چندانی نشده بلکه برخی موجودات را دچار مرگ ناشی از محرومیت از انرژی های اولیه حيات کرده است(جهت بررسی بیشتر به مباحث مربوط به میزان بالاي مصرف انرژی توسط سلول عصبی و مغز در همین کانال مراجعه شود)و علاوه بر اینها توسعه ابزار هوش، نيامند ایستادن بر دو پا است که این هم باری بزرگ را بر کمر موجود دو پا، وارد میکند که پیش از پیدایش آن موجود دو پا، سابقه نداشته است.
فرض کنیم مثلا قرار است در دورانی که محدودیتهای اجباری در فراهم کردن نیرو و انرژی هست- به خصوص وقتی با افزایش جمعیت مواجهيم- انرژی در دسترس را توزیع کنیم.
میتوان آن مقدار انرژی را به صورت تقریبا متوازن، بین چند کارخانه با محصولات حیاتی توزیع کرد. این به نظر عاقلانه تراست تا تولیدات آنها نیازهای اولیه ای را فراهم کند ولی شاید کارخانه ای ساخته شود که به رغم محدودیت منابع انرژی، نود درصد آن منابع انرژی را مصرف کند و شاید در سالهای اولیه ایجاد کارخانه، محصول خیلی زیادی هم تولید نکند. آیا کارخانه های اولیه از منابع انرژی محروم نخواهند شد؟!
اگر چنین کارخانه ای ایجاد شود کار دیگر کارخانه ها را خواهد خواباند و تا زمانی که خودش بتواند تولیدات مفید و کافي داشته باشد، در کوتاه مدت در کارخانه های دیگر را خواهد بست. و کارگران بسیاری را به خاک سیاه خواهد نشاند!!
ولی در سیر طبیعت میبینیم همین کارخانه پرخور و حریص، هر چند در کوتاه مدت منجر به مرگ و نابودی بسیاری از جمعیتها شده است ولی همين، باقی مانده است و ژن آن نسل به نسل منتتقل شده است هرچند این ژن، در همه شرایط امکان ظهور نیافته است حتی منجر به مرگ صاحبانش شده است ولی به عنوان میراثی ارزشمند، در نسلهای بعد ادامه یافته است تا آن زمان که امکانات و شرایط ظهور آن نمایان شود.
در مورد ايده ال نبودن محصول تکامل هم می توان گفت شرایط تجلی و ظهور هر محصول تکامل، تعیین میکند، کیفیت آن ظهور و خلقت چگونه باشد. در ظرف کوچک و محدود، نمی توان آب فراوان ریخت و باید توجه کرد جهان هستی و مادي ما مجموعه ای از ظرفهای بسیار محدود است گنجايش خیلی زیادی ندارد
عاقلی تصور نمی کند، نقص های خلقت، بهانه ای باشد تا بگوئیم برنامه درونی ژن ها با جهشهای کور و بی برنامه ایجاد شده است. اینکه چرا ملحدان مدعی علم امروز ، چنین ادعایی دارند به خود آنها مربوط است.
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031