چالش هوشیاری و اینکه چرا در فیزیک، یک مساله ی مهم است. مقاله از دکتر اینس اوردنتاقسمت اول
(فیزیکدان در عرصه ی واکنش ماده و نور در مقیاس های جامد، مولکول و اتم از دانشگاه پاریس و عضو بنیاد بین المللی طنین. در این بنیاد او بر ایجاد مدل های فیزیکی-شیمیایی در قالب مدل همه جانبه نگرهولوگرافیک و تئوری متحد و یکپارچه، تمرکز دارد. او همچنین پژوهش هایی بر فرایندهای اطلاعات کوانتومی و ارتباط آن با سیاهچاله ها و پیش هوشیاریپورتوکانشسنسدارد.)
من هوشیاری را به عنوان بنیاد و پایه، تصور می کنم.
ماده، از هوشیاری منشا گرفته است.
ما نمی توانیم به پشت هوشیاری برسیم. اصل هر چیز که ما در مورد آن، سخن می گوییم؛ اصل هر چیز که ما به عنوان وجود در نظر می گیریم، هوشیاری است. ماده ای اینچنینی وجود ندارد بلکه فقط به دلیل خاصیت یک نیرو- که ذره را به نوسان در می آورد و آن را در سیستم خورشیدی ریزی نگه میدارد- ایجاد می شود. ما باید در پس این نیرو، وجود یک ذهن هوشیار و باهوش را تصور کنیم.
ذهن، ماتریس همه ی ماده است.ماکس پلانک( ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک (به آلمانی: Max Karl Ernst Ludwig Planck) (زاده ۲۳ آوریل ۱۸۵۸ درگذشته ۴ اکتبر ۱۹۴۷)فیزیکدان آلمانی در سده ۱۹ میلادی و اوایل سده ۲۰ بود. او را پدر نظریه ی کوانتوم می نامند.)
منبع هوشیاری کجاست؟ قسمت چهلم
هوشیاری یک موضوع اختلافی در علم بوده است و آن، فقط در مورد توضیح یک وضعیت و رخداد پیچیده ی مغزی نیست بلکه به قلب تصور ما از جهان مادی برمیگردد. ارزیابی طبیعت هوشیاری، وقتی مطرح شود به شکلی غیر قابل جدا شدن، مرتبط با بررسی طبیعت واقعیت است. قرن ها این مثال بیان شده است:
اگر درختی در یک جنگل سقوط کند و هیچ کس در آن اطراف نبوده باشد که آن صدا را بشنود، آیا این سقوط، صدا تولید کرده است؟!
واقعیت موجود، تا چه حد وابسته به مشاهده گر و ناظر است؟ روشن است بسیاری از ما موافقیم که سقوط درخت، تولید صدا میکند زیرا صدا نوسانات مکانیکی است که در مولوکول های هوا پیش میرود.
همچنین این پرسش در شکل گربه ی شرودینگر مطرح شده است این تئوری تا حدی برای توضیح طبیعت غیر فیزیکی مدل تئوری کوانتومی هایزنبرگ- بوهر مطرح شده است و تحت عنوان تفسیر کپنهاگن شناخته میشود.
این تفسیر، دیدگاه غالب مدل مکانیک کوانتومی است.
چنین مدل هایی از تلاش ها برای تفسیر مکانیسم های فیزیکی آزمون مشهور دو شکاف، نتیجه شده است. این آزمون به وسیله ی فیزیکدان ها به عنوان آزمایشی که توضیح کلاسیک ندارد بیان میشود.
تفسیر کپنهاگن، به این نتیجه منجر شده است که در مقیاس کوانتومی، اندازه گیری، نتیجه ی رخداد مشاهده شده را تعیین میکند و مشاهده گر و مشاهده شده، می توانند از سیستمی که درون آن جای گرفته اند جدا شوند(این تفکراتعدم قطعیت، اصل مکمل، احتمالات و آشفتگی سیستمی که به وسیله ی ناظر ایجاد می شود به عنوان تفسیر کپنهاگن از مکانیک کوانتوم شناخته میشود. هیچ کس در کپنهاگ یا هر جای دیگر تا به حال هیچ تعریفی از تفسیر کپنهاگن ارائه نکرده و در واقع یکی از اجزای کلیدی آن به نام توصیف آماری تابع موج)توسط ماکس بورن در گوتینگن ارائه شد. تفسیر کپنهاگن، ملقمه ای از خیلی چیزها برای خیلی افراد است، اگر نگوییم همه چیز برای هر کس!
و در واقع یک رویکرد لغزنده برای دنیای لغزنده ی مکانیک کوانتوم است. بور اولین بار، مفهومی را در سپتامبر ۱۹۲۷ در یک کنفراس در ایتالیا ارائه نمود به این صورت که مکملی بر تئوری سازگار با مکانیک کوانتوم باشد و توسط هر فیزیکدانی برای حل مسائل مربوط به اتم ها و مولکول ها بتواند مورد استفاده قرار گیرد بدون اینکه نیازی به درک اصول دقیق آن باشد و بتواند به طور ساده با دنبال کردن دستورالعمل هایی به پاسخ برسد.(گریبین، تحقیق در مورد گربه ی شرودینگر، ص۸۲))
در مکانیک کوانتوم وضعیت یک ذره (موقعیت، انرژی، سرعت و تکامل در زمان)به وسیله ی عملکرد موجی 𝜓(x,t) توضیح داده می شود. در این فرمول، Xبرای خصوصیات(در این مورد در یک بعد یا در طول محور ایکس)و Tبرای زمان است.
طی آزمایش برای تعیین وضعیت ذره ی کوانتومی، به نظر میرسد اندازه گیری، خودش فروکاهش شدت احتمال را- که به عنوان فروریختن عملکرد موجی شناخته می شود- به رخداد مشخص تبدیل کند. قبل از فروریختن، محاسبه ی عملکرد ابتدایی موج از روی هم افتادن یا برهم نهی نتایج احتمالی شکل می گیرد و هر کدام به وسیله ی ضریبی به نام شدت احتمال، سنجیده می شود(شدت احتمال، احتمال یافتن ذره را در وضعیت مشخصی نشان می دهد.)
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [4/15/2022 11:08 AM]
و با انجام یک آزمایش، تنظیم و ستآپ، اندازه گیری را روی یکی از آن نتایج، منعکس کرده است؛ چه موجودات هوشیار در حال مشاهده ی آن باشند یا نه. این بعدا به عنوان یک ذره- که وجودی واقعی ندارد تا زمانی که تا حدی مشاهده یا اندازه گیری شود- تفسیر می شود و این نقشی را برای مشاهده گر به عنوان منعکس کننده ی واقعیت اطراف خود، در نظر می گیرد.
این تفسیری اشتباه از مکانیک کوانتوم است زیرا فروریختن عملکرد موجی، وابسته به عامل هوشیار(یا موجود هوشیار)- که آن را مشاهده کند- نیست.(شاید همه ی اینها واقعیت هایی باشد که هر کدام در جهانی از جهان های چندگانه، رخ می دهد؛ بدون آنکه مشاهده گر، یکی از واقعیت ها را از احتمال خارج کند بلکه مشاهده گر در جهان و در موقعیتی که مشاهده می کند، یکی از این واقعیت ها را می بیند بدون آنکه بقیه ی واقعیت ها و طول موج آن، فروبریزد و شاید ناظر دیگری در جهان دیگر، یکی دیگر از واقعیت ها را مشاهده کند.)
هر واکنش با محیط، باعث ناهمدوسی یا عدم انسجام میشود. به علاوه مطالعات آزمایشگاهی اخیر تفسیر متفاوتی از آزمون دو شکاف بر اساس موج های پشرو در دینامیک سیالات سیستم های کلاسیک، پیدا میکند.(1و2)
این تصور که مشاهده گر، واقعیتی را تولید میکند که در آن، یک رخداد ایجاد میشود مانند تولید صدای درخت در حال افتادن، یک جدایی را از چارچوب داوری یا چارچوب مرجع مرتبط با رخداد، تصور میکند. چارچوب داوری یا دستگاه مرجع، همه ی تبادلات درون سیستم است مانند مولکول یا هوا، پرندگانی در درخت مجاور، زندگی میکروبی اطراف و در درخت و دیگر موارد همه ی اینها می تواند قالب های زیر سیستم یا مشاهده گرانی تصور شوند که رخداد را از دید متفاوتی می نگرند و رخداد را به آن شکل، تفسیر می کنند. اساسا در درون یک چارچوب لخت، به دلیل این- که تحولات در همه ی اجزا به یک نسبت رخ میدهد، و از جمله مواردی که دچار این تحولات می شود، خود هوشیاری درون دستگاه مرجع است- این هوشیاری، قادر به درک هیچ تحول و دگرگونی ای نیست.
https://www.resonancescience.org/blog/the-problem-of-consciousness-and-why-it-is-a-problem-in-physics?fbclid=IwAR1UcQ-Wvp8sorvZxRozloVVmhrdMvK_ZgOCnOemYcGSlCqd__Gs1V5D2vs
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031