ارتقای کشفیات علوم پایه ای در جهان
از قوانین نیوتونی- که در آن فاصله ی میان دو شیء، نقشی اساسی دارد- تا در هم تنیدگی کوانتومی و اصل عدم قطعیت- که در آن فاصله ها رنگ می بازد- در حدود 250 سال گذشته است. در در هم تنیدگی کوانتومی در قرن بیستم که هایزنبرگ و دیراک به آن رسیدند یعنی همه ی این فاصله ها در هم می شکند!
در هم تنیدگی کوانتوم ها- که اجزای بنیادین تشکیل دهنده ی کیهان هستند- فقط مکان را از میان بر نمی برد. دیدن هر ستاره به معنی دیدار گذشته ای است که گاهی تا ده ها میلیون سال قبل، گسترش می یابد و سفری به گذشته ی تاریخ هم هست و این به علت سرعت نور و فاصله های نجومی کهکشان ها از هم است.
در در هم تنیدگی این فاصله ها رنگ میبازد چه فاصله، زمانی باشد یا مکانی
منبع هوشیاری کجاست؟ قسمت سی و هفتم
و گویا انسان را یک گام از ابعاد کیهان مادی فراتر میبرد و او را به سمت جهانی- که در تنگنای ابعاد عالم مادی اسیر نیست- رهنمون میشود.
( سِر آیزاک نیوتُن (به انگلیسی: Sir Isaac Newton) (۴ ژانویه ۱۶۴۲۲۰ مارس ۱۷۲۷)ریاضیدان، فیزیکدان، اخترشناس، متخصص الهیات و نویسنده(در روزگار خود شناخته شده به عنوان یک فیلسوف طبیعت)اهل انگلستان بود که به عنوان یکی از مؤثرترین دانشمندان کل تاریخ و یک شخصیت کلیدی در انقلاب علمی شناخته میشود. کتاب وی شاهکار اصول ریاضی فلسفه طبیعی که برای نخستین بار در سال ۱۶۸۷ منتشر شد، مبانی مکانیک کلاسیک را بنا نهاد. همچنین او سهم بزرگی در نورشناسی ایفا کرد. او و گوتفرید لایبنیتس، بهطور همزمان و مستقل حساب دیفرانسیل و انتگرال را ایجاد کردند.
نیوتن فرمولی برای قوانین حرکت و گرانش جهان وضع کرد که دیدگاه غالب علمی را تا پیش از ارائه نظریه نسبیت تشکیل میداد.
وِرنِر کارل هایزِنبرگ (به آلمانی: Werner Karl Heisenberg؛ زاده ۵ دسامبر ۱۹۰۱ درگذشته ۱ فوریه ۱۹۷۶)، فیزیکدان نامدار آلمانی و برندهٔ جایزه نوبل فیزیک و یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتومی بود. او یکی از تأثیرگذارترین دانشمندان در فیزیک نوین بهشمار میرود.
ورنر هایزنبرگ در سال ۱۹۰۱، در وورتسبورگ و در یک خانواده دانشمند، زاده شد. او در رشته فیزیک و زیر نظر آرنولد زومرفلد تحصیل کرد. در سال ۱۹۲۴ دستیار ماکس برن در گوتینگن بود و بعد در کپنهاگ با نیلز بور همکاری میکرد.)
اگر یک گل را از روی سیاره ی زمین برداری در حال حرکت دادن دورترین ستاره هستی پل دیراک پل آدِریَن موریس دیراک (به انگلیسی: Paul Adrien Maurice Dirac) (۸ اوت ۱۹۰۲ در بریستول، انگلستان - ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ در تالاهاسی، فلوریدا)، فیزیکدان و ریاضیدان برجستهٔ بریتانیایی و از پایهگذاران مکانیک کوانتومی بود و در سال (۱۹۳۳) برنده جایزه نوبل شد.
برخی دیراک را از نظر سواد ریاضی و مبانی نظری، تنها رقیب جدی همعصر اینشتین میدانند، و برخی، مانند استیون هاوکینگ، دیراک را بزرگترین فیزیکدان نظری از زمان اسحاق نیوتن تاکنون، دانستهاند.
سال ۱۹۳۳ دیراک، به همراه شرودینگر جایزه نوبل فیزیک را برای معرفی یک مدل اتمی جدید به دست آورد. ۱۹۵۲ نیز، دیراک صاحب مدال ماکس پلانک شد. از این گذشته به افتخار این دانشمند بزرگ، مدال دیراک برای تلاشهای علمی دیگر دانشمندان، در نظر گرفته شدهاست.)
جهان نه فقط شگفت تر از آن چیزی است که فکر می کنیم، حتی شگفت تر از آن چیزی است که می توانیم فکر کنیم. هرنر هایزنبرگ
جهانی که ما حقیقت خود تصور می کنیم، با نگاه های جدید- که میتواند ابعاد آن را در هم بشکند- فرو میریزد.
آنچه را حقیقت می شمریم جز تصویری بر اساس نیازهای امروز در ذهن ما نیست. از باکتری ها تا انسان، هدف بخش مادی وجود، حفظ بقای موجود زنده در کیهان است و در این مسیر، ژنهای خودخواه هر موجود برای او ابزارهای درک و احساس از محیط را فراهم کرده و به مرور زمان این ابزارها رو به ارتقا و پیشرفت بوده است.
این ارتقا قدرت درک عمیقتر کیهان در جهت سازگار کردن خود با شرایط محیط است. در این مسیر نخستین سلول های عصبی با قدرت پیوند با ده ها سلول دیگر، شکل گرفت و بعدها این سلول ها در پایگاهی به نام مغز در کنار هم جمع شدند تا به موجود زنده، معجونی معجزه آسا را برای شناخت بدهند.
در گذر زمان، این مغز در راستای هدف اصلی یعنی حفظ موجود زنده، صیقل خورد و گاهی در دوره های قحطی، کوچکتر و در دوره هایی که غذا دردسترس بود، بزرگ تر شد ولی آنچه همه ی این فرایندها را در یک کاسه جمع میکند، هدف اصلی یعنی حفظ موجود زنده در جهانی پر از تضادها و مرزها و قالب های خودخواه است.
هوشمندی، بر این اساس چیزی اصیل نیست بلکه نیازهای موجودات زنده، آنها را نیازمند به هوشمندی کرده و آن را در وجود آنها کاشته است. سیر خودخواه جهان و نیاز، نخستین برگه های هوشمندی را در جهان پر از تضاد و درگیری، در موجود زنده آفرید ولی ایا پیش از آنکه بتوان هوشمند بود، نیاز به چیز دیگری نیست؟ و اساسا چه چیزی مسبب احساس نیاز و فقر در موجود زنده است تا سببی بر هوشمندی او باشد؟
اندام های حسی و عصبی ما هرچند قدرت درک محیط و واکنش را فراهم میکند ولی خود این ابزارها برای انجام فعالیت ها نیازمند به انرژی و الکتریسیته است. یعنی هرچند هوشمندی نتیجه ی نیاز موجود زنده برای درک مرزها و حدود در جهان مرزها و حدود است، بدون پایه های انرژی قابل دسترس نیست. نورون ها و گیرنده های حسی نیازمند به جریان الکتریسیته و بارهای متضاد برای انتقال اطلاعات هستند و فراتر از این، احساس نیاز- که مسبب ایجاد این فرایندهای پیچیده ی انتقال اطلاعات در سلول های عصبی است- از کجا آمده است؟
این ما را یک مرحله به عقب میبرد:
انتقال نیازهای موجود زنده وابسته به بارهای الکتریکی متضاد و جریان ناشی از این تضاد یا به عبارتی وابسته به ذرات کوانتومی(الکترون، پروتون و کوارک ها و ...)است. خود این ذرات کوانتومی وابسته به انفجار بزرگ و انفجار بزرگ، وابسته به نوسانات کوانتومی خلا است.
نظریه ی کوانتومی بیان میکند میدان ها حتی در آنچه خلا نام دارد، نمی توانند دقیقا صفر باشد. اگر میدان ها صفر باشد هم مقدار و هم موقعیت و هم آهنگ تغییر یا سرعت، برابر با صفر خواهد بود. این، نقض اصل عدم قطعیت است که می گوید هر دوی موقعیت و سرعت نمی توانند با دقت، مشخص شوند. همه ی میدان ها در عوض باید مقداری از آنچه افت و خیزهای خلا نام دارد، داشته باشند.
افت و خیزهای خلا را میتوان به چند روش تفسیر کرد که به نظرمتفاوت می رسند ولی در واقع از نظر ریاضی هم ارز هستند... نوسانات خلا را میتوان مانند جفت ذرات مجازی انگاشت که در نقطه ای از فضا- زمان با هم پدیدار می شوند، از هم جدا می گردند و به هم باز می گرددند و یکدیگر را نبود می کنند. مجازی به این معنی است که این ذرات را نمیتوان به طور مستقیم مشاهده کرد ولی تاثیرات غیرمستقیم آنها را میتوان اندازه گرفت و نتایج اندازه گیری ها با دقت زیادی با پیش بینی های نظری سازگار است. (هاوکینگ، جهان در پوست گردو، ص111، 112)
پس وابسته کردن انفجار بزرگ و در نتیجه جهان، به نوسانت کوانتومی خلا، و این نتیجه گیری که هیچ چیز یا عدم میتواند چیزی را ایجاد کند، ما را با پرسشی در مورد علت و سبب خود این نوسانات مواجه میکند.
آیا خلایی- که خلا مطلق نیست و بر اساس اصل عدم قطعیت، در آن نوساناتی وجود دارد- میتواند به طور خود بخود به وجود بیاید؟
شاید علم ما قادر به کشف علت های این نوسانات نباشد ولی کشفیات جدید و اصل عدم قطعیت حداقل ما را به این نقطه می رساند که خلا ایجاد کننده ی انفجار بزرگ، خلا مطلق نیست بلکه در آن، نوساناتی وجود دارد که منشا کیهان ماست و وقتی به اینجا برسیم، پیدایش کیهان از خلا به معنی پیدایش از هیچ چیز نیست.
نیرو و انرژی ایجاد کننده ی این نوسانات از کجاست؟
شاید علم امروز تصویر واضحی از منشا آن نیرو نداشته باشد ولی ندانستن به معنی نبودن نیست. لغو کردن علت، به این بهانه که نمی دانیم، ایستا کردن علم و دانش و پژوهش است در حالی که در جهان امروز، برخی دانشمندان و فیزیکدان ها و پژوهشگران هوشیاری وجود دارند که به جای لغو علیت، نوسانات موجود در جهان مادی را همراه با دیگر مشاهدات شگفت انگیز کوانتومی- که با قوانین کیهان مادی ما توجیه نمیشود- به تاثیر جهان موازی با کیهان ما مربوط میدانند.
به آسانی می توانیم بگوییم: ناپایداری های کوانتومی در خلا، نشانه ای از جهانی چسبیده به جهان ما یا آثاری از نیروهای گذرای جهان های چند گانه است. بر این اساس، هوشیاری که پایه ای تر از هوشمندیِ حاصل از نیازها است - مفهومی بنیادین و پایه ای و منشا گرفته از سطحی فراتر از کیهان مادی خواهد بود.
هوشیاری نمی تواند با اصطلاحات فیزیکی توضیح داده شود زیرا هوشیاری کاملا بنیادین است و نمیتوانی آن را با هیچ اصطلاح دیگری توصیف کنی.آروین شرودینگر
shorturl.at/hCUV4
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031