درک کلی ما از ویژگی های جهان فیزیکی تا حد زیادی، با توانایی محدود حواس ما محدود شده است.
حس و ادراک قسمت نود
پروتئینهای آشکارساز نوری در چشم های ما به تشعشعات الکترومغناطیسی در محدوده ی فرکانس 400 تا 800 تراهرتز (تریلیونها نوسان در ثانیه) حساس هستند و ما به این، نور مرئی میگوییم. این محدوده ی قابل دیدن، بخش بسیار کوچکی از طیف الکترومغناطیس را تشکیل میدهد و بر اساس نیازهای تکامل چند میلیون ساله ی انسان امروز شکل گرفته است.
آنچه بینایی را شکل داده است، نیازهای مادی پیشینیان ما برای بقا در جهان مادی بوده است به طوری که هرچیزی؛ چه خوب و چه بد که با نیازهای مادی همخوانی نداشته، حذف شده است و حتی فرایند حذف و سانسور اطلاعات محدود به چشم نمانده است و دیگر اندام های حسی هم بخش بسیار اندکی از داده های موجود در جهان را متناسب با نیازهای ما دریافت میکند.
این فرایند حذف و سانسور داده ها حتی در مغز با قدرت زیاد ادامه می یابد و بخش بزرگی از همان ادراکات محدود گوش و چشم، طی فرایند پردازش در مغز، حذف میشود تا به داده هایی اجازه ی ظهور داده شود که بیشتر با نیازهای تکاملی همراه هستند.
تصور کنید در زمان تمرکز بر متنی خاص در حین مطالعه، داده های قدیمی و کنونی که در اطراف ما وجود داشت- مانند صدای مورچه ها و سوسک هایی که در کنار میز در حال حرکت هستند- تصور کنید اگر این صداها دائما در گوش ما بود و طی فرایند مغزی سانسور داده ها زدوده نمیشد، چگونه میتوانستم یک متن کتاب را بخوانیم!!؟
به نظر می رسد جهان از اشیای محسوسی تشکیل شده است که مجزا و متمایز در فضای خالی قرار گرفته اند ولی در واقع هیچکدام از این خصوصیت تراشی ها درست نیست.
حواس غیرمسلح ما تفسیر نادرستی از وضعیت واقعی حقیقت ایجاد می کند.
فضا خالی نیست بلکه متکی به خود است و دارای چگالی انرژی است که قابل اندازه گیری میباشد. فضا را از دید نوسانات خلاء کوانتومی، می توان دریایی واقعی از انرژی نوسانی، مانند یک سیال، در مقیاس پلانک (یک میلیارد تریلیون تریلیون بار کوچکتر از یک سانتی متر) به عنوان واحدهای کروی پلانک در نظر گرفت، و این نوسانگرهای کوچک، واسطه های سیال فضا را تشکیل میدهد و مواد ماده را نیز تشکیل میدهد.
تصور کنید بتوانید مستقیماً این سطح از واقعیت را درک کنید. پروتئینهای آشکارساز نوری در چشم های ما به تشعشعات الکترومغناطیسی در محدوده فرکانس 400 تا 800 تراهرتز (تریلیونها نوسان در ثانیه) حساس هستند و ما به این، نور مرئی میگوییم.
با این حال، اگر میتوانستیم نور را در مقیاس پلانک ببینیم، اگر فوتونها در فرکانس پلانک در نوسان بودند - یک مقدار جرم-انرژی که مولفه ی الکترومغناطیسی را در نظم یکسان با انحنای فضا-زمان میسازد - در این صورت از نظر تئوری مستقیماً محیط بنیادین سیال فضا را میدیدیم و بینایی ما جهانی را منتقل می کرد که به طور یکپارچه به هم مرتبط است و همه اش، یک جوهر است؛ اشیا جدا و متمایز یا حتی اساساً متفاوت از ماده ی تشکیل دهنده فضای توده ظاهر نمی شد و اجسام «مادی» دقیقاً مانند گردابهای طرحدار سیال ظاهر میشد که خود جوهر فضا است.
بنابراین، اجسام محسوس، از همان مادهای ساخته شدهاند که فضا ساخته شدهاست و فقط به دلیل نیروهای دافعه ی الکترومغناطیسی، برای حواس محدود ما، فیزیکی به نظر میرسند.
نیروهای دافعه ی الکترومغناطیسی، توسط نحوه ی گردش و جریان این PSU ها در الگوهای ساختاری فضا- که ما آنها را ذرات و اتم می نامیم- ایجاد می شوند.
به این ترتیب، فازهای منسجم، گردش، جریان و نیروهای فشار این مایع پلاسمایی پلانک، منبع جرم نیرو و بار هستند.
ما اکنون به درک این پویایی ها در سطح بنیادین می رسیم که نمونه ی آن در نشریه ی origin of mass and nature of gravity منتشر شده است.
https://fb.watch/qVwCISv_4C/?mibextid=Nif5oz
https://zenodo.org/doi/10.5281/zenodo.8381114
https://youtu.be/JzqNYDwh_ZI?si=FFm37AzKp4tkNzR-
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031