آیا میتوان هوشیاری انسان را به کامپیوتر منتقل کرد؟
از تکامل تا مغز، از مغز تا تکامل هوش مصنوعی، قسمت سوم
محدودیت های ذخیره، زمان و مکان در سیستم هوش مصنوعی، پژوهشگران را شگفت زده کرده است. معمولا تصور می کنیم هوشیاری انسان به همان سادگی دریافت و برون ده(اینپوت و اوت پوت)پیام های الکتریکی در شبکه ی واحدهای پردازش است و آن را با کامپیوتر، مقایسه میکنیم ولی در واقع بسیار پیچیده تر است.
ما واقعا نمی دانیم مغز انسان چقدر اطلاعات را ذخیره میکند. دو سال قبل گروهی در موسسه ی علوم مغز در سیاتل آمریکا ساختار سه بعدی همه ی نورون ها را- که در یک میلیمتر مغز موش وجود داشت- نقشه برداری کردند. در این بخش کوچک بافت مغز به اندازه ی یک دانه شن، بیش از صد هزار نورون عصبی و بیش از یک میلیارد اتصال، وجود داشت.
آنها اطلاعات نورون ها از جمله شکل و ساختار نورون ها و ارتباط بین آنها را- که برای دو پتابایت یا دو میلیون گیگابایت اطلاعات مورد نیاز است- در کامپیوتر پردازش کردند. برای این کار، لازم بود کامپیوتر های آنها ۱۰۰ میلیون تصویر از ۲۵ هزار قطعه از آن بخش ریز مغز را به طور مداوم طی چند ماه، به دست بیاورند.(شبیه سازی واقعیت توسط هوش مصنوعی)
هوش مصنوعی از عروسک های بازی تا کمک به انسان در تولیدات تا زیان های آن بر جسم و روح انسان- قسمت سی و هفتم
این اگر چیزی باشد که برای ذخیره ی اطلاعات فیزیکی نورون ها و ارتباط های آنها در یک میلیمتر مکعب مغز موش مورد نیاز است شاید درک کنی جمع آوری این اطلاعات در مغز انسان، مانند راه رفتن ساده در یک پارک نیست!
جمع آوری و بیرون کشیدن اطلاعات تنها چالش نیست. یک کامپیوتر برای آنکه مانند مغز انسان کار کند لازم است حجم بالای اطلاعات را در زمان بسیار کوتاهی ذخیره کند.
اطلاعات لازم است به جای ذخیره در دیسک های سخت قدیمی، در RANDOM ACCESS MEMORY(RAM) ذخیره شود.
ولی اگر ما کوشش کنیم میزان اطلاعاتی را ذخیره کنیم که پژوهشگران در رام کامپیوتر جمع کرده اند، این ۱۲.۵ برابر ظرفیت بزرگترین کامپیوتر تک حافظه را- که تا کنون ساخته شده است- اشغال خواهد کرد( یک کامپیوتر که به جای پردازش، فقط برای حافظه ساخته شده است).
مغز انسان دارای حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است(تعداد ستارگان راه شیری!)و این، یک میلیون برابر مواردی است که در یک میلیمتر مغز موش وجود دارد.
تعداد تخمین زده شده ی ارتباط ها در حدود ۱۰ به توان ۱۵ است و این یک با ۱۵ صفر در جلوی آن است. این تعداد قابل مقایسه با تعداد دانه های شن در لایه ای به عمق دو متر بر یک کیلومتر سطح ساحل است!
اگر ما حتی در نظر نگیریم چگونه این ذخیره ی اطلاعات در مغز انسان انجام میشود میتوانی تصور کنی چقدر سخت است این را بتوان به کامپیوتر منتقل کرد؛ لازم است اول اطلاعات را به رمزی ترجمه کنی که کامپیوتر بتواند بخواند و وقتی ذخیره مشود بتواند از آن استفاده کند. هر خطا در انجام این کار، ممکن است کشنده و بسیار سخت تصور شود.
یک قانون ساده در ذخیره ی اطلاعات اینکه تو نیاز داری اطمینان یابی در شروع کار، فضای کافی برای ذخیره ی همه اطلاعاتی- که لازم است منتقل شود- داری. باید دقیقا ترتیب اهمیت اطلاعاتی- که در حال ذخیره ی آن هستی- بدانی؛ اینکه چگونه سازمان پیدا میکند و این بسیار فراتر از اطلاعات درون مغز است.
اگر تو ندانی در ابتدا چقدر اطلاعات لازم است ذخیره کنی شاید پیش از آنکه انتقال پایان یابد، ذخیره ات تمام شود و فضای لازم را از دست بدهی و این یعنی ریسمان اطلاعات پاره می شود و در این صورت، شاید نتوان از کامپیوتر استفاده گرد.
همچنین همه ی اطلاعات باید در حداقل دو یا سه کپی ذخیره شود، تا از نتایج ناگوار از دست دادن احتمالی اطلاعات، جلوگیری شود.
این فقط یک چالش است.
اگر تو توجه کرده باشی بیان شد پژوهشگران- در زمانی که ساختار سه بعدی شبکه ی عصبی را در بخش ریزی از مغز موش به دست آوردند- یافته هایی نامعمول را مشاهده کردند. این از ۲۵ هزار قطعه ی بسیار ریز، به دست آمده است.
تکنیک مشابهی برای مغز تو باید استفاده شود، زیرا از اسکن های مغزی، اطلاعات بسیار پراکندهای به دست می آید. اطلاعات در مغز در بسیاری جزییات، ساختار فیزیکی و ارتباط های بین نورون ها ذخیره میشود: اندازه و شکل و نیز تعداد و محل ارتباط ها بین آنها. (نگاه شود: مقاله یبرخی سيناپسها طی تکامل و رشد از بین میروند !! در همین کانال مراجعه شود. )
ولی آیا رضایت میدهی مغز تو اینگونه قطعه قطعه شود؟! حتی اگر موافقت کنی ما مغز تو را به این قطعات ریز تقسیم کنیم غیر محتمل است حجم کلی مغز تو دقیقا به این قطعات ریز تقسیم شود.
مغز یک مرد حجمی برابر با ۱.۲۶ میلیون میلیمتر مکعب دارد. اگر من تو را از انجام چنین کاری منصرف نکنم تصور کن چه زمانی طول میکشد تا این کار انجام شود.
پس از آنکه ما می میمریم مغزهای ما سریعا تغییرات شدید شیمیایی و ساختاری پیدا میکند. وقتی نورون ها می میرند آنها خیلی سریع توانایی خود را برای ارتباط و خصوصیات ساختاری و عملکردی از دست میدهند و این خصوصیات تغییر میکند، یعنی آنها دیگر خصوصیاتی را نشان نمیدهند که در زمان حیات داشتند.
ولی حتی مشکل تر، این حقیقت است که مغزهای ما پیر میشود.
از سن ۲۰ سالگی، ما هر روز، ۸۵ هزار سلول عصبی را از دست میدهیم ولی خیلی نگران نباش! ما بیشتر، سلول های عصبی ای را از دست میدهیم که عملکرد خاصی پیدا نکرده اند؛ آنها برای پردازش اطلاعات مورد درخواست قرار نگرفته اند. این برنامه ای را پیش می برد که باعث تخریب خود یا آپوپتوز میشود. به عبارت دیگر چند ده هزار سلول عصبی ما هر روز خود را می کشند.
دیگر نورون ها به علت فرسودگی یا عفونت می میرند. این خیلی مورد بحث نیست زیرا ما تقریبا ۱۰۰ میلیارد نورون در سن ۲۰ سالگی داریم و با چنین سرعت فرسایش، ما تا هشتاد سالگی فقط ۲ تا ۳ درصد سلول های عصبی خود را از دست داده ایم و اگر ما دچار بیماری تخربی عصبی نشویم مغز های ما میتواند هنوز الگوی تفکر ما را در طول عمر، در آن سن نمایش دهد. ولی سن درست برای انتقال، ارزیابی و ذخیره ی اطلاعات چیست؟
آیا تو ترجیح میدهی ذهن هشتاد ساله یا یک ذهن بیست ساله را ذخیره کنی؟
تلاش برای ذخیره ی خیلی زود ذهن تو سبب میشود مقدار زیادی از حافظه و تجربیاتی را از دست بدهی که تو را تعریف کرده است ولی تلاش برای ترجمه ی تاخیری ذهن به یک کامپیوتر، باعث خطر ذخیره ی یک ذهن دچار دمانس میشود که خوب کار نمیکند!
بنابراین در صورتی که ما ندانیم چه مقدار ذخیره نیاز است ما نمیتوانیم امیدوار باشیم زمان و منابع کافی پیدا کنیم که به طور کامل ساختار سه بعدی کل مغز انسان را نقشه برداری کند و لازم است تو را به هزاران هزار قطعه ی بسیار ریز تقسیم کنیم.
اساسا غیر ممکن است تصمیم گرفته شود کی این انتقال صورت بگیرد(در جوانی یا در پیری؟)
امیدوارم متقاعد شده باشی این شاید در یک زمان مشخص ممکن نباشد، اگر اصلا ممکن شود و اگر ممکن شود تو شاید اصلا خط این جهتگیری را نپذیری.
شاید چالش بزرگی که داریم اینکه هنوز در مورد فرایندهای پایه ای خیلی کم میدانیم.
تصور کن ما مدیریت کرده ایم ساختار کاملی را از صد میلیارد نورون در مغز ریچار دیکسون همراه با هر اتصالات بین آنها بازسازی کنیم و توانسته ایم این تعداد نجومی از داده ها را در سه کپی در یک کامپیوتر تصویر کنیم. حتی اگر ما بتوانیم به این اطلاعات دسترسی پیدا کنیم هنوز با موارد ناشناخته ی زیادی مواجهیم:
اینها چگونه کار میکند؟ پس از سوال بزرگ(چه اطلاعاتی در آنجا هست؟ ) و (کی زمان درست انتقال است)سخت ترین سوال در مورد چگونگی کار است.
ما میدانیم نورون ها بر اساس تغییرات الکتریکی خاص با هم در ارتباط هستند و این تغییرات در طول اتصالات آنها توسعه پیدا میکند. (دندریت ها و آکسون ها).
اینها میتواند از یک نورون به نورون دیگر به صورت مستقیم مرتبط باشد و یا پیامها از طریق تبادل با سطوحی به نام سیناپس، انتقال یابد.
در سیناپس، پیام های الکتریکی به پیام های شیمیایی تبدیل میشود و اینها میتواند نورون بعدی را فعال یا غیر فعال کند و این بر اساس نوع مولکولی به نام نورومدیاتور مسئول است.
ما اصول بسیاری را برای انتقال اطلاعات میدانیم ولی ما نمیتوانیم از روی نگاه بر ساختار نورون ها و ارتباط آنها آن را رمزگشایی کنیم.
برای درک اینکه چه نوعی از ارتباط بین دو سلول عصبی کار میکند ما نیاز داریم تکنیک های مولکولی و تست های ژنتیکی را به کار ببریم.
این، یعنی فیکس کردن و بریدن بافت در قطعات ریز.
این همچنین روش های رنگ آمیزی را در بر میگیرد و بریدن بافت لازم است با آن سازگار باشد. ولی این حتما با برشی- که برای بازسازی ساختار سه بعدی نیاز است- سازگار نیست. بنابراین اکنون ما با یک شانس مواجهیم تا به جای تعیین اینکه کی بهترین زمان برای توست تا قید زندگی را بزنی بیشتر دلهره داشته باشیم که تو باید بین ساختار و عملکرد، یکی را انتخاب کنی یعنی هندسه ی سه بعدی مغز خودت را در برابر اینکه چگونه در سطح سلولی کار میکند انتخاب کنی، زیرا روش شناخته شده ای برای جمع همزمان هر دو نوع اطلاعات، وجود ندارد.
(فراتر از همه ی اینها یاد گرفتن از روی مغز و نورون، هرگز به معنی بازسازی روزگاری نیست که اولین نورون ها بدون آنکه انسانی هوشمند وجود داشته باشد، از روی برنامه ی دقیق تکاملی کیهان ایجاد شد.
حتی اگر امروز از روی مغز و نورون بیاموزیم، شاگردانی در کلاس ابتدایی مدارج تکاملی چند میلیارد ساله ی کیهان هستیم.)
و به هر صورت، من دوست ندارم یک درام وحشتناک را شرح دهم.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [6/22/2022 7:29 PM]
اینکه چگونه نورون ها با هم ارتباط دارد، سطح دیگری از چالش اطلاعات است یعنی ما به حافظه بسیار بیشتری در مقایسه با مقدار محاسبه شده ای که قبلا ارزیابی شدهاست نیاز داریم. بنابراین انتقال اپلود اطلاعاتی- که در مغز وجود دارد- به کامپیوتر، بسیار بعید است و شاید هرگز نتوان به آن رسید.
چیزهای بیشتری هم برای گفتن وجود دارد. به من اجازه بده از تو بپرسم: چرا تو میخواهی مغز خود را در یک کامپیوتر قرار دهی؟
آیا ذهن های ما بیش از جمع بخش های بیولوژیک آن است؟
من شاید پاسخ مناسب و غیرمنتظره ای داشته باشم تا بعد از همه ی این صحبت ها به تو بدهم.
من تصور میکنم میخواهی ذهن خود را در یک کامپیوتر قرار دهی به این امید که ذهنت بعد از دوره ی عمر تو ادامه داشته باشد و تو در زمانی که بدن تو نمیتواند بقا پیدا کند ذهن را درون یک ماشین انتقال دهی.
ولی تصور اینکه همه ی چیزهای غیرممکن که در بالا لیست شده است یک روزه حل شود و مغز تو بتواند در یک کامپیوتر کپی شود و باعث شبیه سازی کامل عملکرد مغز تو شود تقریبا غیرممکن است زیرا در زمانی که تصمیم بگیری انتقال دهی در آن زمان، ریچارد دیکسون یا فرد حقیقی باقی نمانده است.
ذهنی که به کامپیوتر منتقل شده است تا زمانی که کامپیوتر آن را میزبانی میکند هرگز زنده نخواهد بود. اشیای زنده مانند انسان و حیوان وجود دارند چون زنده اند. (توصیه میشود به سلسله مباحث منبع هوشیاری کجاست؟در همین کانال مراجعه شود. )
تو شاید فکر کنی ذهن زنده، اینپوت را از جهان و از طریق احساسات دریافت میکند. این در ارتباط با بدنی است که بر اساس احساسات فیزیکی حس میکند. این سبب تظاهرات فیزیکی مانند تغییرات در سرعت قلب، تنفس و تعریق میشود که به نوبه ی خود می تواند حس شود و منجر به تجربه ی داخلی گردد.
این برای یک کامپیوتر بدون بدن، چگونه کار خواهد کرد؟ مدل سازی چنین دریافت ها و خروجی ها به نظر نمیرسد، آسان باشد به خصوص اگر ذهن کپی شده، جدا شده باشد و سیستمی نباشد که محیط را درک کند و در پاسخ به اینپوت، عمل کند.
مغز همچنین به نظر نمیرسد فقط پیام ها و احساسات را پردازش کند تا تظاهرات ایجاد شود و پیشبینی هایی در مورد تظاهرات بسازد و در نهایت باعث آگاهی هوشیار شود.(احساس ما در مورد زنده بودن و خودمان بودن چگونه است؟)
به روشی که هنوز برای ما اسرار آمیز است، چگونه ذهن بدون واکنش با جهان و بدون این همه موارد نامحسوس و ناآگاه، حتی برای یک دقیقه کار کند؟ و چگونه این میتواند تکامل یابد و تغییر کند؟
اگر ذهن مصنوعی باشد یا نباشد و اینپوت یا اوتپوت نداشته باشد این بدون زندگی است مانند یک مغز مرده.(اینپوت اای ذهن ما فقط احساسات معمول با اندام های حسی نیست. نگاه شود به سلسله مباحثحس و ادراک در کانال تلگرام دکتر سلمان فاطمی)
به عبارت دیگر حتی اگر همه ی امکاناتی که در بالا گفته شد فراهم گردد انتقال مغز تو به یک کامپیوتر نمیتواند ذهن تو را زنده نگه دارد.
شاید پاسخ دهی که به یک ارتقا نیاز داری و از ذهن خود بخواهی تا به روباتی منتقل شود که با آرایشی از سنسورها بتواند ببیند، بشنود، لمس کند و حتی بو کند و چشایی داشته باشد (چرا که نه؟) و این روبات خواهد توانست عمل کند، حرکت و صحبت نماید(چرا که نه؟)
ولی حتی این از نظر تئوری و عملی غیر ممکن است زیرا سنسورها و سیستم های حرکتی مورد نیاز، احساساتی را فراهم می کند و فعالیت هایی می کند که مانند و یا حتی قابل مقایسه با مواردی باشد که به وسیله ی بدن بیولوژیک تو تولید و فراهم شدهاست. چشم ها، دوربین های ساده ای نیستند، گوش ها فقط میکروفون نیستند و لمس فقط تخمین فشار نیست. برای نمونه چشم ها نه فقط کنتراست ها و رنگ های نوری را می فرستد اطلاعات از آنها خیلی زود بعد از آنکه به مغز میرسد با هم ترکیب میشود تا سه بعدی بودن و عمق یعنی فاصله ی بین اشیا را رمزگذاری کند.
ما هنوز نمیدانیم چرا ذهن منتقل شده انطور که ذهن زنده ی تو زندگی میکند، نمیتواند با جهان مرتبط شود. ما نمی دانیم چگونه سنسورهای مصنوعی را با کپی دیجیتال ذهن زنده خود، مرتبط کنیم!
در مورد خطر هک شدن یا ناتوانی سخت افزار چه میتوان گفت؟ من کوشیده ام دید علمی خود را در مورد سوال تو بگویم و حتی اگر یک نه ی کامل از طرف من باشد، امیدوارم آرزوی تو را برای انتقال مغزت به یک کامپیوتر، ساده کرده باشم.
امیدوارم برای مدتی طولانی، سالم زندگی کنی. این جایی است ک ذهنت حقیقتا حضور دارد و میتوانی از آن لذت ببری.
آندروییدها هرگز مانند ذهن تو عمل نمیکنند.
این مقاله از گیلوام تیری پروفسور علوم اعصاب شناختی در دانشگاه بانگور است.
https://www.scientiststudy.com/2022/06/is-it-possible-to-transfer-human.html?m=1&fbclid=IwAR1WqlnUJgZxC8XHInrOzwkqwtbp45K1h_XIR-wt8i_aNZrTUaETb7jlRNA
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031