مشاهده ی افسردگی به عنوان یک اختلال هوشیاری
افسردگی ممکن است، شبیه خواب دیدن باشد. توسط مو کوستاندی
21 مارس 2023
علائم افسردگی به خوبی مشخص می شود، اما تشخیص تجربیات ذهنی یک فرد افسرده بسیار دشوارتر است. بر اساس راهنمای آماری تشخیصی، علائم اصلی اختلال افسردگی شامل خلق افسرده و کاهش قابل توجه علاقه یا لذت به همه یا تقریباً همه فعالیتها است. اینها می تواند با تغییر در اشتها و وزن، اختلالات خواب، خستگی، احساس گناه یا بی ارزشی، کاهش توانایی تفکر یا تمرکز و گاهی افکار خودکشی همراه باشد.
فراتر از این علائم بالینی، به نظر می رسد بیماران افسرده، دنیا را متفاوت از دیگران تجربه می کنند. این در عباراتی که برای توصیف یک حالت افسرده استفاده می شود، مانند احساس رنگ آبی منعکس می شود و در واقع شواهدی وجود دارد که افسردگی، ادراک حسی را تغییر می دهد .
نگاه متفاوت بر دنیا، فقط به خاطر اختلال در ساختار مغز و سلول یا عصب نیست. در برخی بیماری های روانپزشکی، ممکن است تغییر مشخصی در ساختار مغز، رخ ندهد و عدم تغییر در ساختار مغز، درمان این بیماران را مشکل میکند. هدف از پزشکی امروز در بیشتر موارد، آزمون های تجربی و درمان دارویی برای ایجاد تغییر در ساختار مغز و تغییر مواد شیمیایی در بخش خاصی از مغز است.
در مواردی که در ساختار مغز و یا مواد شیمیایی، تغییری وجود ندارد، دست پزشکان بسته است. این حالت به خصوص در بیماران روانی مشاهده می شود. رویکرد جدید در رویارویی با این بیماران، پژوهش های روانی است. در این پژوهش ها به جای تمرکز بر بدن و اجزای شناخته شده ی مغز، تمرکز اصلی بر روان یا به قول روانشناسان، ناخودآگاه بیمار است.
در برخی از این بیماری ها نگاه بیمار نسبت به محیط پیرامونش، متفاوت می شود و حس و ادراک متفاوت در برخی از این بیماران، واقعی است؛ هرچند در آزمون های تصویربرداری مغز تفاوتی را در ساختار مغز دیده نمی شود و فرد بیمار، خود را در محیطی جدا از دیگران تصور می کند و در این محیط، گاهی رنگ ها و احساسات متفاوت است. محیط و بستر متفاوتی که فرد در آن، قرار می گیرد در اینجا میتواند قرار گرفتن او در وضعیت متفاوتی از وجود خود او در مراتب هوشیاری باشد.
هوشیاری- همانطور که بیان شده است- قدرت فرد آگاه، بر شناخت خویش است و این شناخت بدون فراتر رفتن از وجود پایین تر ممکن نیست. وقتی نگاه فرد بر وجودی است- که در مجموعه ی وجودی او قرار دارد- این، شناخت من حقیقی نیست. شناخت حقیقی، در زمانی است که از بیرون مجموعه یوجود نگاه شود.
اینها مراتب وجودی یا مراتب هوشیاری است؛ هوشیاری بدون فراتر رفتن از وجود، ممکن نیست؛ برای شناخت و هوشیاری حقیقی مرتبه ای از وجود، باید پا را از عرصه و مجموعه ی پایین آن وجود، فراتر گذاشت. در افسردگی و دیگر بیماری های روانی یا توهم ها در جنوناسکیزوفرنی و یا مواردی شبیه توهم مانند کشف و دیدن حقیقت اشیا که پوشیده از دید عموم مردم است، حس و ادراک تغییر میکند. در این موارد، ممکن است تغییر جایگاه بیننده و ارتقا یا سقط او از ظرفی است که قبلا در آن، قرار داشته است.
مقاله ی کنونی به افسردگی- به دلیل تغییراتی که در حس و ادراک بیننده ایجاد میکند- از این دیدگاه می نگرد و این، یک کار ارزشمند است و ابتدایی بر مسیرهای آینده است که میتواند بسیاری از حقایق را در مورد هوشیاری انسان به ما نشان دهد.(برای بررسی بیشتر موضوع نگاه از درون یا بیرون مجموعه نگاه شود مقاله ی چرا پس از بیدار شدن از خواب، تا چند دقیقه احساس گیجی می کنیم؟ در همین کانال)
بیماران افسرده گزارش می دهند که تجربه ی آگاهانه ی آنها تغییر کرده یا مختل شده است به طوری که احساس می کنند از دنیا و افراد دیگر جدا شده اند. اندازهگیری این جنبه از افسردگی غیرممکن است. روانپزشکان برای درک این حالت، تلاش میکنند.
یک وضعیت عمومی در سطح جهان
یک فرضیه ی جدید به دنبال توضیح جنبه ی تجربی افسردگی است.
سیسیلی وایتلی از دانشکده اقتصاد لندن در مقاله ای که در مجله بریتانیایی برای فلسفه علم منتشر شد، افسردگی را به عنوان یک حالت تغییر یافته ی هوشیاری توصیف می کند. وایتلی پیشنهاد میکند که تفکر درباره افسردگی به این شیوه، پیامدهای مهمی برای درک علوم اعصاب از این وضعیت و زمینه در حال ظهور روانشناسی روانگردان ها دارد.
به گفته وایتلی، افسردگی شامل ورود به یک وضعیت عمومی جهانی متمایز آگاهی است که شامل تغییر عمده در دامنه و کیفیت تجارب آگاهانه ی سوژه است. می توان آن را به عنوان یک حالت ذهنی مشابه خواب دیدن و حالت روانگردان و همچنین اختلالات هوشیاری مانند حداقل هوشیاری و حالت های نباتی در نظر گرفت.
بنابراین، افسردگی شامل جابجایی از یک وضعیت عمومی جهانی آگاهی به حالت دیگر است. هنگامی که فردی افسرده می شود، از حالت عادی بیداری، به حالت افسردگی می رود.
به گفته وایتلی، این تغییر، مستلزم تغییر در تجربه ی آگاهانه و زندگی ذهنی است. این تجربه ی فرد را از بدن خود تغییر می دهد و باعث می شود که آنها احساس بی حسی و بی حالی کنند و حس اختیار یا کنترل آنها را کاهش دهند. این، کارکردهای شناختی و حکایت از خود را مخدوش می کند و توانایی آنها را برای تمرکز یا تفکر امیدوارانه کاهش می دهد. همچنین درک آنها از زمان را تغییر میدهد و باعث میشود احساس به آینده بسته شود. در نهایت، نحوه ی ارتباط آنها با دیگران را تغییر میدهد و باعث میشود آنها احساس بیگانگی و قطع ارتباط کنند.
به گفته وایتلی، اندیشیدن به افسردگی به عنوان یک حالت عام هوشیاری میتواند به این درک- که چرا هیچ توضیح رضایتبخشی از مکانیک این اختلال وجود ندارد- کمک کند. چون ما هنوز اطلاعات کمی در این مورد داریم که چگونه مغز باعث ایجاد هر حالت جهانی هوشیاری می شود، مکانیسم های عصبی نهفته در افسردگی بسیار فراتر از دسترس ما هستند.
آیا روانگردان ها می توانند افسردگی را شکست دهند؟
وایتلی بیشتر استدلال می کند که حالت افسردگی پیشنهادی او به توضیح موفقیت های ظاهری روانشناسی روانگردان کمک می کند.
اگرچه هنوز در مراحل اولیه است، اما تحقیقات در مورد مزایای درمانی روان درمانی به کمک روانگردان نتایج مثبتی را به همراه داشته است. به طور خاص، سیلوسایبین و کتامین مزایای بالقوه ای را برای بیماران مبتلا به افسردگی و سایر اختلالات روانی نشان می دهند.( سیلوسایبین (به انگلیسی: Psilocybin) یا سایلوسایبین، یک مادهٔ روانگردان است که جزو کلاس ایندول و تریپتامین طبقهبندی میشود. قارچهای سایلوسایبین (مجیک ماشروم) حاوی سایلوسایبین و سایلوسین هستند که برای مقاصد عرفانی، تفریحی و پزشکی جهت درمان افسردگی مورد استفاده قرار میگیرد. سایلوسایبین بعد از مصرف در بدن انسان، به سایلوسین تبدیل میشود. اثر توهمزای این ماده سایکو اکتیو به علت شباهت ساختاری شیمیایی آن به پیامرسان عصبی سروتونین است.
بر اساس یافتههای یک پژوهش تازه مصرف سیلوسایبین، ماده مؤثر قارچ جادویی (مجیک ماشروم) میتواند به اندازه داروهای تجویزی رایج در درمان افسردگی مؤثر باشد. محققان در ایمپریال کالج لندن دریافتند که بیماران پس از مصرف قارچ سیلوسایبین (مجیک ماشروم) کمتر احساس افسردگی میکنند و این ماده روانگردان در بهبود وضعیت سلامت و ایجاد احساس لذت در بیماران حتی از داروهای متعارف ضدافسردگی نظیر فلوکستین بهتر عمل میکند.)
روانگردان ها به خوبی شناخته شده اند و تغییرات عمیقی در آگاهی ایجاد می کنند، و ممکن است این کار را با ایجاد انتقال از یک حالت عام آگاهی به حالت دیگر انجام دهند. در مورد افسردگی، آنها ممکن است بتوانند بیماران را از حالت افسردگی به حالت سایکودلیک psychedelic experience منتقل کنند و در نهایت حالت عادی بیداری را بازگردانند.( psychedelic experience یک وضعیت تغییر یافته ی هوشیاری است که با مصرف مواد سایکودلیک مانند LSD ایجاد میشود.)
اگرچه اکنون این فرضیه تا حد زیادی در حد تئوریک است، طرح وایتلی می تواند کاربردهای بالینی داشته باشد. برای مثال، شاید تکنیکهای تصویربرداری عصبی بتواند با اندازهگیری پیچیدگی ارتباطات دوربرد، بین حالتهای مختلف عمومی هوشیاری تمایز قائل شود. در مغز، اگر همانطور که وایتلی ادعا می کند، افسردگی یکی از این حالت های عام است، این روش می تواند یک آزمایش تشخیصی عینی ارائه دهد.
https://www.freethink.com/.../depression-consciousness... https://www.freethink.com/health/depression-consciousness-disorder?fbclid=IwAR2JJYwsfu2sZJUjfYpL916XezcX6FRC8LJ6ZARHgfRx-llSqMTrw6e8ZiE
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031