دو ویژگی تقریبا منحصر به فرد انسان یعنی هوش عاطفی و قدرت انتزاع، در کدام نیمکره مغز پردازش میشود؟ آیا انتزاع و تفکر استدلال گرانه به تنهایی و بدون هوش عاطفی میتواند از ما انسان موفقی بسازد؟
ساختارهای مغزی مرتبط باهوش عاطفی و و تفکر استدلال گرانه در انسان و تاثیر ایجاد شده بر خلاقیت ذاتی در بالغین جوان
تاکید این مقاله بر ارتباط هوش عاطفی EI(emotional intelligence) و خلاقیت ذاتی TC(Trait creativity) و پایه های ساختمانی و درگیر مغز است. این مطالعه، پایه نوروآناتومیکال ارتباط هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی را بررسی کرد.
هوش عاطفی بر اساس مقیاس و پرسشنامه ای- که توسط خود فرد پر میشود- به نام مقیاس شوت و خلاقیت ذاتی بر اساس تست شایستگی خلاقیتی ویلیامزاندازه گیری شد.
آنالیز voxel-based morphometery(VBM) برای بررسی مناطقی از مغز- که مرتبط با هوش عاطفی است- در افراد جوان استفاده شد. نتایج نشان داد هوش عاطفی به صورت مستقیم در ارتباط با مناطق خاصی از کورتکس به نام اوربیتوفرونتال کورتکس راست(right orbitofrontal cortex) است و این نقطه ای کلیدی برای پردازش عاطفی است.
مهمتر اینکه آنالیز بیشتر نشان داد این منطقه right orbitofrontal cortex به طور متوسط باعث ارتباط هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی میشود و نشان داد حجم این منطقه میزان ارتباط بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی را تعیین میکند.
این یافته ها ارتباط نزدیک بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی را نشان داد و کاملا مشخص کرد متغیرهای حجم مغز در right orbitofrontal cortex مرتبط با کمتر یا بیشتر پردازش کردن هوش عاطفی است- که باعث تنظیم خلاقیت ذاتی میشود.
این یافته ها باعث فهم ارتباط پیچیده بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی از طریق تعیین ساختار مغزی میشود.
هوش عاطفی EI(emotional intelligenceعبارت است از توانایی استدلال و کنترل عواطف و نیز عبارت است از استفاده از عواطف و دانسته های عاطفی برای بیشتر کردن فکر و عمل.
اینها نشان میدهد هوش عاطفی میتواند عاطفه انسان را کنترل و تنظیم و بهره برداری کند. افراد دارای هوش عاطفی بالاتر، نتیجه اجتماعی بهتر و بالاتری میتوانند بگیرند؛ روابط اجتماعی قویتری دارند و بهتر میتوانند مشکلات را حل کنند و رضایت بیشتری از زندگی و نتایج دانشگاهی مقبول تری دارند.
برعکس، هوش عاطفی پایین تر باعث اختلالاتی در سلامت جسمانی و عاطفی، سوء استفاده در اینترنت و بازی و اضطراب و افسردگی میشود. مطالعات علوم اعصاب نشان میدهد مناطق وسیعی از مغز- که در ارتباط با عاطفه است- انتریور اینسولا(AI)، آمیگدال، اوبیتوفرونتال کورتکس OFC و کورتکس سینگولیت جلویی(ACC) و کورتکس پره فرونتال ونترومدیال vmPFC، مرتبط با هوش عاطفی(emotional (intelligence است.
اینسولای جلویی و ACC نقش حیاتی در ایجاد آگاهی احساسی یعنی قدرت درک احساسات دیگران دارند. برخی مطالعات نشان داده است برای درک احساسات دیگران آمیگدال و vmPFC کمک میکند ظاهر و تغییر شکل های صورت را بشناسیم. OFC، منطقه اساسی برای ارزیابی احساسی و تنظیم احساسی به خصوص برای تنظیم تظاهر احساسی با ارزیابی منطقی تحریک های احساسی و تنظیم تجربه احساسی فرد است.
مطالعات قبلی نشان میداد OFC مرتبط با تنظیم مهاری است و این کمک میکند احساسات منفی به طرز درستی تنظیم شود و رفتارهای ناسازگار کم شود و انطباق و سازگاری رفتاری انجام شود. به علاوه مطالعات بر ضایعات مغزی، مناطق بسیاری را در مغز در ارتباط با احساسات میداند.
بیماران با ضایعه روی اینسولای جلویی، دچار درجات بالایی از اختلالی به نام الکسیتایمیمیشوند. این اختلال با نارسایی در آگاهی احساسی، واکنش های اجتماعی و روابط بین فردی مشخص میشود و ارتباط منفی با هوش عاطفی دارد.
بیماران دچار ضایعه در OFC، سطح هوش عاطفی پایین تری دارند و در مقایسه با افراد سالم در تنظیم عواطف، ناتوان هستند. آسیب در OFC باعث رفتار اجتماعی مختل اکتسابی میشود. هوش عاطفی باعث درک تنظیم و استفاده از عاطفه خود و دیگران در زندگی میشود.
همچنین خلاقیت با هوش عاطفی، بیشتر میشود. مثلابارکزاک و همکاران او در سال 2010، تاثیر هوش عاطفی را بر خلاقیت ذاتی بررسی کرد. هوش عاطفی بالاتر، خلاقیت ذاتی را با افزایش اعتماد به نفس گروه و فرهنگ همکاری، بیشتر کرد.
کارملیو همکاران او در سال 2014 نشان دادند کارمندان دارای هوش عاطفی بالاتر بازده بالاتری دارند.
به علاوه بر اساسا تئوری پردازش اطلاعات حسی، مطالعه ای جدید نشان داد تنظیم عاطفه با هوش عاطفی به کارمندان اجازه میدهد حس مثبت بیشتری را در زمان مواجهه با شرایط پیچیده داشته باشند و این، بر خلاقیت آنها تاثیر دارد.
گواستلا و همکاران او در سال 2004 ارتباط بین هوش عاطفی، بیماری های خلقی و خلاقیت را آزمودند و نتایج نشان داد هوش عاطفی و خلاقیت در میان افراد دچار بیماری خلقی- که درمان
را به پایان برده بودند- بیشتر از افردی بود که تحت درمان بودند. یعنی هوش عاطفی میتواند پس از، از میان بردن بیماری های عاطفی و ایجاد خلق مثبت، میزان خلاقیت را بیشتر کند. یافته های بالا تاثیر مثبت هوش عاطفی را بر ایجاد خلاقیت نشان میدهد.
همانطور که میدانیم افراد مبتکر مانند آلبرت اینشتاین پتانسیل خلاقیت بالایی داشته اند و این، خلاقیت، آنها را منحصر به فرد میکرد. پتانسیل خلاقیت به عنوان اجزای چند بعدی درنظر گرفته میشود که شامل چندین جنبه مرتبط با شناخت و شخصیت است.
شناخت مبتکرانه، مربوط به پروسه های شناختی است که در تولید و ارزیابی اندیشه ها و تولیدات خلاقانه مانند تفکر انشعاب پذیر به کار میرود در حالی که مشخصات خلاقانه، یک سری مشخصات یا متغیرهای شخصیتی است(زیرکی، با آغوش باز آزمودن یا تصور کردن) و میتواند دیگر فاکتورها مانند مشخصات اختلال روانی و تاثیرات ژنتیکی را با هم هماهنگ کند. ما بر شخصیت یا مشخصات فردی صفات خلاقانه بر اساس تست ویلیامز تمرکز کردیم. این پژوهش بر ارتباط بین هوش عاطفی و تفکر خلاقانه تمرکز دارد و ارتباط بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی و پایه های دیگر ساختار مغز را نادیده میگیرد. بنابراین مطالعه اخیر هدفش بررسی ارتباط بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی و ساختمان عصبی مغز بین آنها در افراد جوان است. مورفومتری مورد استفاده نشان داد، خلاقیت ذاتی مرتبط با بخش های مربوط به احساسات مانند حجم ماده خاکستری منطقه ای در کورتکس اربیتوفرونتال، هیپوکمپ و آمیگدال است؛ در حالی که این مناطق به میزان زیادی مرتبط با پردازش عاطفی هستند.
مطالعه دیگری روی ساختار مغز نشان داد هوش عاطفی ارتباط نزدیکی با حجم ماده خاکستری در اینسولا، کورتکس اربیتوفرونتال و ژایرس پاراهیپوکامپال دارد. این مناطق مشابه در مغز، در خلاقیت ذاتی و هوش عاطفی استفاده میشود و این نشان میدهد، این دو مشخصه ممکن است مناطق مشابهی در مغز داشته باشد. همچنین افرادی با هوش عاطفی بالاتر- که توانایی عالی برای پردازش های عاطفی دارند- میتوانند به عنوان متفکران بزرگی باشند و این، به راه حل خلاقانه مسائل، کمک میکند.
یافته های بالا ممکن است ارتباط نزدیک بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی و بخش های مشابه مغز- که در هر دو درگیر است- را نشان دهد.
با این حال بر اساس یافته های ما مدارک مستقیم، ارتباط پیچیده بین اینها را نشان نمیدهد. با توجه به اینکه هوش عاطفی به توانایی های عاطفی مانند تنظیم عاطفی، استفاده از عواطف، ارزیابی احساسات و .. اشاره دارد، ما تصور کردیم هوش عاطفی تا حد زیادی مرتبط با مناطق مرتبط با عاطفه مانند کورتکس اربیتوفرونتال و کورتکس سینگولیت جلویی و آمیگدال است. همچنین ما بررسی کردیم که آیا آنالیز ما نشان میدهد ساختارهای مغز ارتباط بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی را نشان میدهد یا نه؟ زیرا هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی میتوانند مناطق مشترکی را در مغز درگیر کنند.
این مطالعه روی 225 نفر جوان سالم راست دست انجام شد. مطالعات مورفومتری volex-based نشان داد مناطق کورتکس اوربیتوفرونتال راست، ارتباط مثبتی با هوش عاطفی دارد. و این مناطق ارتباط بین هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی را تعیین میکند. نتایج رفتاری ارتباط خیلی زیاد میان هوش عاطفی و خلاقیت ذاتی را نشان داد. افراد دارای هوش عاطفی دارای خلاقیت بالاتری هستند.
بر اساس مطالعات براکت و همکاران او در سال 2006 افراد دارای هوش عاطفی بالاتر میتوانند فعالیت تفکری اجتماعی بالاتری را نشان دهند و به این ترتیب میتوانند خلاقیت بیشتری داشته باشند.
کنترل عواطف برای حفظ تاثیر مثبت در ایجاد خلاقیت، لازم است.
مطالعه ما همچنین نشان داد کورتکس اربیتوفرونتال برای ایجاد خلاقیت، فعالیت دارد.
ژانگ و همکاران او نشان دادند، خلاقیت تا حد زیادی در همان مناطق مربوط به عاطفه در مغز پردازش میشود و مطالعه ای توسط باشوینرو همکاران او نشان داد افراد خلاق مناطق بزرگتری در کورتکس اربیتوفرونتال دارند.
از معایب این مطالعه محدود بودن مطالعه به افراد جوان است که میتواند سودمندی این مطالعه را در تعمیم نتایج به دیگر سنین نشان دهد.
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC6014059/
تفکر انتزاعی به عنوان تفکری خاص انسان به حساب می آید. در این تفکر، انسان با دیدن جزییات و حوادث جزیی می تواند به کلیات و پیشگویی حوادث یا نتیجه گیری های کلی برسد.
انتزاع،تجریدیاآهنجش،فرایند اختصار، فشردهسازی، و تلخیصاطّلاعاتاز طریق شناسائی، استخراج و سپس، جداسازی و پنهانسازی جزئیّات از کلیّاتاست.انتزاعدر لغت به معنای جدا کردن، گرفتن، درآوردن جزئی از یک کل و به معنای بازداشتن و امتناع کردن، برکندن و از جای کشیدن، گرفتن، و دور شدن میباشد.
انتزاع فرایند یا نتیجهٔ تعمیم بخشیدن با کاهش محتوای اطلاعاتی یک مفهوم یا یک پدیدهٔ قابل مشاهده، جهت حفظ اطلاعات برای
منظور خاص میباشد.
تفکر انتفاعی معمولا در قسمت مربوط به سخن گفتن و تکلم، یعنی در نیمکره چپ مغز در افراد راست دست انجام میشود. بیان شد هوش عاطفی در بازده فرد بسیار نقش دارد. هوش عاطفی در فرد راست دست، در قسمت اوربیتوفرونتال راست پردازش میشود و تفکر انتزاعی بیشتر در مرکز تکلم پردازش میشود یعنی دو مشخصه مهم انسان یعنی تفکر انتزاعی و هوش عاطفی تقریبا در دو نیمکره متفاوت پردازش میشود.
تفکر انتزاعی، به تنهایی عامل انسان شدن ما نیست نقش هوش عاطفی اگر بیشتر نباشد اصلا کمتر از تفکر انتزاعی نیست.
Wang, Jing; Conder, Julie A.; Blitzer, David N.; Shinkareva, Svetlana V. (2010). Neural Representation of Abstract and Concrete Concepts: A Meta-Analysis of Neuroimaging Studies.Human Brain Mapping.31(10): 14591468.؛
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031