بحتی علمی، درباره تمایل به قتل و کشتار هم نوع در انسان امروز که حتی از حیوانات هم بالاتر است!!
چگونه این تمایل در انسان امروز، به این حد رسیده است؟
غریزه کشتار و خشونت منجر به قتل، در انسانها چگونه تکامل یافت؟
مطالعات جدید علمی کشف کرده است که انسانها با گذر زمان، تکامل یافته اند با این حال، در برخی از آنها تمایل به کشتن دیگران وجود دارد.
غریزه کشتن در بشر، شش برابر بیش از متوسط غریزه کشتاري است که در موجودات پستاندار وجود دارد.
مطالعه ای در مجله علمی و تخصصي نيچر منتشر شد و در آن دانشمندان نسبت وفاتهايي را- که از قتل برخی از مردم، توسط دیگران رخ میدهد- محاسبه کردند و فهمیدند وقتی انسان برای اولین بار به انسان معاصر تکامل يافت، نسبت این وفاتها به دو درصد همه وفات ها بین بشریت رسیده است.
این معدل، بسیار کمتر از بالاترین رقم موجود در حیوانات پستاندار است.
دانشمندان فهميدند که نسبت قتل در حیوان سمور، به حدود بیست درصد مرگ های این حيوان میرسد و در برابر، بسیاری ازحيوانات جز در موارد اندکی یا اصلا همدیگر را نمیکشند.
در اینجا نمونه ای از پلنگ می آوریم: هر چند پلنگ معروف به خشونت و خونريزي است پلنگها بسیار اندک تا زمان مرگ، به کشتار یکدیگر می پردازند و اين معدل، فقط به 0.88% میرسد.
در اینجا فراموش نکنیم که انسان در زمان هایی، دستخوش خشونت و بیرحمی فراوانی بوده است و نسبتی که انسان در آن دوره ها برادرش را میکشت، به رقم های بالایی می رسید و حتی حیوان سمور را پائین تر از انسان، قرار میدهد.
برای نمونه، بين سالهای 1200 و 1500 میلادی و به خصوص در آمریکا، نسبت کشته شدن انسان توسط انسان، به حدود 25% مرگ ها میرسد و این در زمان کشتار ساکنان اصلی آمریکا، توسط سفیدپوستان بود.
هرچند ژن های خودخواه حیوانات اجتماعی، سبب ایجاد رقابتی سنگین در آنها میشود با این حال سیر تکاملی موجودات سبب شده است، در موارد زیادی با ایجاد عواطف و احساسات و توسعه آن، رقابت اجتماعی جای خود را به همکاری عمیق تر بدهد.
نقش ژن ها هرچند مهم است ولی نتایج مطالعات، ورود چیز بالاتری را در معادله نشان میدهد. هرچند تکامل کوشیده است با توسعه حس همکاری و تعاون، درصد بالای قتل و غارت را در پستانداران درجه بالا کم کند؛ به گونه ای که نسبت بالای قتل در سمورها در میمون های نخستی و شامپانزه و انسان به صورت عام، کاهش می یابد- ولی آمارها چیز دیگری را نشان میدهد.
چیزی فراتر از ژنها هست که می تواند حتی بر تلاش سالهای طولانی تکامل و انتخاب طبیعی غلبه کند و حیوانی ترین تلاش های تکامل را هم به دور بریزد و انسان را به جایگاهی پست تر از حیوان تبدیل کند. در سمور، حدود بیست درصد مرگ ها به دلیل قتل همنوع است ولی در دورههایی، میزان مرگ ناشی از قتل در انسان، به 25% میرسد!
انسان در طول تاریخ
جستجوگران در مطالعه قبلی، معلومات مربوط به حدود بیش از چهار ميليون مرگ، بین بیش از 1000 حیوان پستاندار که بیش از 80% خانواده های پستانداران مختلف را در بر می گرف، جمع آوری کردند.
و معلومات مربوط به حدود 600 نوع از بشر، از عصر حجر تا امروز را به دست آوردند.
و بعد از آن، جستجوگران این معلومات را برای ساختن درخت تکاملی تمایل پستانداران مختلف برای بی رحمی و کشتار، به کار بردند ..
و فهمیدند انسانها ارتباطی بسیار با پستانداراني مانند سمور دارد که بیش از دیگر حيوانات پستاندار دیگر ،تمایل به کشتن یکدیگر دارند.
انسان ها از زمانی- که روي زمین یافت شده اند- دست از کشتار یکدیگر برنداشته اند.
محققان، در مقاله ای در مجله علمی نيچر بیان کرده اند که خشونت منجر به مرگ را برخی لکه ننگ تمدنهای خاص یا افراد مشخصی در نظر میگیرند که پس از خود، فرهنگ و تمدن یا انديشه خاصی را به جا گذاشتن(مثلا فرهنگ خشونت طلب و گانگستری آمریکا که به قیمت خون میلیونها سرخ پوست، بر پا شده است)
و اضافه میکند: ( ولی خشونت و دشمنی در پستانداران و در انسانها، عنصری ژنتیکی است و با ميانگينهاي وراثتي بالایی متمایز ميشود. و نتیجه آنکه مسلم است تکامل بشر، به شکل برجسته ای، پدیده خشونت و کشتار و خونریزی بشری را تکامل داده است.)(طبق آمارها نسبت کشتار در پستانداران نخستی، حدود0.3% و در پستانداران رده پایین مانند سمور، حدود 20% است یعنی تاثیر تکامل ژنتیکی در جهت افزایش همکاری و کاستن از کشتار و قتل است و این میزان اگر در دوره ای در انسان، به حدود 25% میرسد به دلیل تاثیر ژنها نیست بلکه نشانه ورود چیزی دیگری یعنی قدرت اراده انسان، در معادله است)
همچنین گفته اند: به بیرحمی و خشونت از این نظر میتوان نگاه کرد که یک استراتژی برای تطبيق و سازش است و برای مصالح و موفقیت زاد و ولد فرد جنایتکار عمل میکند ...(این مطلب هم با نادیده گرفتن نقش همکاری و هوش عاطفی در مصالح و موفقیت زاد و ولد است زیرا اگر اینگونه نبود سیر
تکامل، افزایش اندازه بخش ونترومدیال پیشانی- که مسئول هوش عاطفی است- و بزرگ دوقسمت پیشانی مغز را انتخاب نمیکرد.)
محققان یافته اند که خشونت منجر به قتل(نه فقط کشتن هم گونه خود بلکه شکار را هم شامل میشود)در حدود 40%پستانداران انجام میشود.
و محققان روشن کرده اند که متوسط نسبت مرگ و میر ناشی از قتل اعضای یک گونه واحد در حیوانات پستاندار درحدود 0.3% است. مطالعه اي مشخص کرد، از 160 تا 200 هزار سال قبل، این نسبت در انسانها حدود 2% بوده است و این به آن معنی است که در طول 200 قرن(حدود بیست هزار سال)، این نسبت بیش از شش برابر شده است!!(این حالت، شبیه جهش ناگهانی ای است- که در فرهنگ و تکامل بشری در حدود 15هزار سال قبل رخ داده است و نشانه ورود چیزی جدای از ژنها و جسم، در معادله انسان است. توصیه میشود به فصل پنجم کتاب توهم بی خدایی نوشته احمد حسن مراجعه شود.
در اینجا به جای ارتقای ناگهانی فرهنگ با سقوط ناگهانی، بسیار سریعتر از معیارهای تکاملی مادی مواجه هستیم. خود همین سقوط ناگهانی، نشان دهنده ورود قدرت اراده در معادله انسان است.)
مجله نيچر میگوید: تحلیلها اشاره میکند که سطح معینی از خشونت منجر به قتل، در بشر، به دليل جای گرفتن در ضمن شاخه زيستي معینی از پستاندارانی مانند سمور است که به شکل خاصی از خود خشونت نشان میدهند(شاخه زیستی عبارت است از اصطلاحی برای تقسیم بندی گونه ها
و منظور از آن مجموعه ای از گونه هاست که ازهم جدا هستند ولي سلف مشترکی دارند)
به نظر میرسد که خشونت و بیرحمی در اجداد آنها هم بوده است. و این یعنی : انسانها تمایل به خشونت را به ارث برده اند.(البته در کنار توسعه قدرت همکاری و تفاهم در انسان که باعث کاهش چشمگیر قتل و خشونت در انسان میشود.)
و محققان اضافه کرده اند: ما معتقدیم این تاثیر به مواردی بیش از یک تمایل صرفا ارثی برای خشونت، مربوط است.
در واقع سلوک اجتماعی و محیط اطراف هر دو به مثابه دو صفت رفتاری هستند که انسان عاقل با دیگر گونه ها اشتراک دارد.
و به نظر میرسد که این صفات رفتاری همراه با قدرت ارادی انسان در برابر ژنهای خود، در میزان خشونت منجر به قتل موجود در بشر کنونی، سهیم است.
محققان تاكيد کرده اند که گرايش موروثي به خشونت به آن معنی نیست که انسان ها ناتوان از تسلط بر خودشان هستند. همچنین اضافه میکنند که این سطوح از خشونت، در مرحله ما قبل تاریخ، ثابت باقی نمانده است و هر چه در تاریخ جلو برویم، تغییر می یابد. این تغییرات، در بیشتر موارد مرتبط با تغییرات در موسسات اجتماعی و سیاسی انسانهاست.
محققان در اینجا بر این نظر تاکید میکنند که تمدن ممکن است از خشونت منجر به قتل که انسان در طول زمان به دست آورده است، منشأ گرفته باشد. ولی مسئول اصلی مطالعه دکتر خوزيا ماريا گومز در دانشگاه گرناته اسپانیا میگوید برای ما لازم است تا در بسط دادن موضوع در دام افراط نیفتیم.
انسان جدید از انسان در عصر حجر بسیار خونريزتر است.
و ادامه میدهد: انسانها حیوانات اخلاقی هستند و ما نمیتوانیم از این مطلب فرار کنیم.
و محققان، مقايسه اندازه گيري هايشان در مورد میانگین قتل بین گونه های با سلف مشترک را با مطالعاتی بسیار دقیق با نگاهی جستجوگرانه در فرایندهای قتل انسان توسط انسان دیگر و با به کارگیری روشهای مقایسه- که دانشمندان بیولوژی تکاملی وضع کرده اند- انجام داده اند.
و مقایسه نشان داده است که عصر حجر، در مقایسه با عصر کنونی عصری است که با سلامت کامل در انسانیت، مشخص میشود!!
و در مرحله جهان قدیم، افزایشی قابل توجه در عصر حجر میانی و طی مرحله قرون وسطي در سالهای 500 تا 1000 میلادی دیده ميشود و در این دوران حدود ده درصد مردم توسط هم نوعانشان کشته شده اند.
ولی امور در برخی دوره ها، در مرحله جهان جدید، بسیار سیاه تر است.
در زمان 1500 تا 3000 سال قبل بیشتر از 15% مرگ ها به دست انسان بوده است. سپس جهشی واضح تا 25%، در دوره پس از کشف آمریکا توسط کريستف کلمب در سال 1492 دیده میشود. در آن زمان میلیونها نفر به دلیل رسیدن اروپاییها به آمریکا کشته شدند.
در جهان جدید برخی میانگين هاي بسیار پایین از مرگهای به دلیل خشونت، وجود دارد. در ایالات متحده برای مثال که یکی از پائینترین معدلهاي مرگ ناشی از خشونت در عالم در گزارشی در امريکا به 0.9 فرد در هر 100 هزار نفر است.
و پروفوسر مارک با گل میگوید که انسانها طبیعتا خشن و خشونت طلب بوده اند.
و فیلسوف توماس هابز نظر او را نقد میکند و میگوید انسانها در قرن 17 با ترس فراوان از مرگ خشن زندگی مي کردند.
و اندیشمندی مانند ژان ژاک روسو اینطور بیان میکند که ما، بیشتر محصول محیط زندگی خود هستیم.
این مطالعه، روش جدیدی را برای کشف ریشه های خشونت بشری مي گشايد و دلایل موجهي را مطرح میکند که جوهر ما، خشن تر از دیگر پستانداران است .
واضح است که نتایج، کاملا از
روی محاسبات انتروبيولوژي است که مشارکت جامعه های ابتدایی را در جنگهای مستمر بیان میکند و اشاره میکند که جوامع، ممکن است باعث تعدیل امیال فطری در ما شده باشد.(زندگی اجتماعی در سایه توسعه عواطف و هوش عاطفی، قطعا محصول تکامل است و این محصول مهم- که در سایه بزرگ شدن مغز به خصوص قسمت پیشانی آن، حاصل شده است- نشان میدهد تفاهم و درک عاطفه دیگران به وسیله هوش عاطفی و نه خشونت، هدفی است که تکامل به دنبال آن بوده است.)
و معدل جنایت و قتل در جوامع جدیدی که در آنها نیروی پلیس و قانون و زندان و جایگاههای قوی تمدني وجود دارد تا خشونت را کنترل کند، به کمتر از 0.01% میرسد.(نکته مهمی که نشان دهنده نقش ارادی جنایت و کشتار است)
انسان امروز که گروهی آن را میراث دار حیوانات میدانند، در دنیای جدید به میراث اجداد خود هم پشت کرد و حتی از حیوانات هم پست تر شد.
امید است با تلاش بیشتر، انسانها به جایی برسند که در رفتارهایی مانند قتل و خشونت، حداقل قابل قیاس با گربه ساناني مانند پلنگ شوند.
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031