منبع هوشیاری کجاست؟(قسمت نهم)
سیستم فیزیکی دیگری، ظرفیت زیاد مغز انسان را برای فرایند بازگشتی پیچیده(تمایز یافته و یکپارچه شده)ندارد و آن، سازماندهی دینامیکی است که در زمانی که ما بیدار و هوشیار هستیم به اوج خود میرسد. وقتی پردازش های انرژی درمغز ما در سطح ویژه ای از ساماندهی ارجاعی و دینامیکی یا فعالیت مناسب ارجاعی درون قشری کار میکند ما کاری را انجام میدهیم که از نظر درونی ممکن است چیزی را انجام دهد که از نظر درونی ممکن است چیزی را انجام دهد که ممکن است... و این به طور مداوم به سمت عقب بر میگردد.(نگاه از دوربینی که تصویر دوربین قبلی را میبیند). به عبارت دیگر چیزی هست که از نظر درونی ممکن است سازماندهی خاصی از تمایزها و تفاضل های محقق شده را در مغز هوشیار، انجام دهد.
به همین دلیل ما مدارک بسیار مستقیم و غیرقابل انکاری داریم و شبیه آن چیزی است که تجربه ی هوشیار ما دارد.
پس آیا منطقی نیست پیشنهاد داده شود هوشیاری به همان روشی- که فعالیت دارای انرژی به روش دینامیکی یا ارجاعی در مغز سازماندهی میشود- ایجاد شود؟ این بی منطق تر از آن چیزی نیست که مربوط به علل پدیده های بیولوژیک دیگر مانند رفتار کرم نماتود به روشی است که فعالیت دارای انرژی سازماندهی میشود و شکل میگیرد. اگر هوشیاری یک فرایند فیزیکی(زیستی یا شیمیایی)است و اگر فرایندهای فیزیکی با فعالیت دارای انرژی در کنار نیروها و کار ایجاد شود، هوشیاری در اصل میتواند با فعالیت انرژی و روشی که سازماندهی میشود، ایجاد گردد.(ولی اینکه حقیقتا این انرژی چیست و منبع این انرژی از کجاست، روشن نیست. تشبیه کرم نماتود با موجود هوشیاری مانند انسان، هرچند در سطح حیات و زندگی مادی و حرکات فیزیکی تا حدی درست است ولی این شباهت، کاملا محدود میباشد. سطوح بالاتر هوشیاری در انسان، مانند برخی ابداع ها و کشفیات هم در سطحی پایین تر در کرم در ساختن لانه زیر زمینی ممکن است مشاهده شود. ولی تجربیات عجیب انسان مانند رویاهایی که میتواند به کشفیات بزرگ علمی منجر شود(این رویاها در تاریخ زندگی دانشمندان زیاد بوده است حتی در کشورهای غربی برخی دانشمندان، کشفیات خود را مدیون رویاهای پیشگویی کننده ی خود میدانند.به کتاب رویاها بین علم و دین نوشته ی دکتر احمد حطاب مراجعه شود.)
و یا رویاهایی که به آینده مینگرد و باعث تجربه های خاصی در انسان مانند دژا وو= احساس آشنایی با چیزی غریبهمیشود در محدوده ی اجزای مادی- که بالاترین سرعت در آن، سرعت نور میباشد- ممکن نیست. سفر به آینده و مشاهده ی آن هرچند امروز در تئوری های جدید سرعت بالاتر از سرعت نور، ممکن شده است ولی این تئوری ها با تئوری دیگر چند جهانی ای توضیح داده میشود که وجود انسان را منحصر به ابعاد محدود کیهان مادی نمیداند.
فرض روح یا نفس برای وجود انسان، در جهانی فراتر از کیهان مادی، فرضی کاملا منطقی به عنوان منشا و منبع هوشیاری است؛ به جای تحویل هوشیاری به انرژی ای- که تعریف و منبع آن ناشناخته است- و این، کاری منطقی تر و درست تر است.
این د رحالی است که در آزمون های زیادی رابطه ی مستقیمی بین هوشیاری و مصرف انرژی کلی مغز یافت نمیشود.
از قوانین قطعی نیوتونی تا نسبیت خاص و عام اینشتین تا عدم قطعیت هایزنبرگ و حیرتدرهم تنیدگی کوانتومی و سرعت انتقالی نزدیک به بی نهایت، دانشمندان را با کیهان وسیعی مواجه میکند که بخش بزرگ آن، ناشناخته است(حدود 73% انرژی موجود در کیهان انرژی تاریک و 27% باقیمانده هم مجموع ماده تاریک و ماده ی معمولی است و این یعنی بخش بزگی از کیهان اصلا برای انسان شناخته شده است.تایسون و گلداسمیت، آغازها، ص77
هرچند تلاش های زیادی اخیرا جهت شناسایی ماده ی تاریک و نحوه تاثیر آن بر کیهان در حال انجام است و مثلا از طریق کریستال زمان این کار در سطح تئوریک قابل انجام است، حتی اگر ماهیت ماده ی تاریک شناسایی شود، باز 73% کیهان مملو از انرژی تاریکی است که هنوز در درسترس دانشمندان نیست. توصیه میشود جهت بررسی بیشتر کریستال زمان و نقش آن در شناسایی ماده ی تاریک به سلسله مباحث کریستال زمان در همین کانال مراجعه شود.
این ماده و انرژی ناشناخته، توجیهی برای ناشناخته های کیهان ماست و از سوی دیگر خودش، بی علت و بی سبب نیست. تصور جهان های موازی ای- که همراه با جهان ما علت و سبب کیهان ماست- توجیهی منطقی تر و روشن تر از بیان های مبهمی مانند انرژی به عنوان منبع هوشیاری است.)
طبیعی کردن هوشیاری
در سال 1937 چارلز شرینگتونکنفرانس هایی در مورد ارتباط بین انرژی و ذهن ارائه کرد .در خط فیزیکی زمان خودش، شرینگتون دید جهان طبیعی از اشکالی از انرژی تشکیل شده است. ولی او نتوانست بفهمد چگونه ذهن میتواند از انرژی جعل شود
موضوع انرژی در علم همه ی انواع انرژی را در یک دسته می آورد و به صورت بیهوده در میان آنها به دنبال ذهن میگردد. راز برای دانشمند با توسعه ی دانش و علم بزرگتر میشود و در مورد ذهن، بیهوده در میان آنها جستجو میکند.و این، با دانش و ابداع از طریق مطالعات فعالیت متابولیک و الکتریکی در مغز است و اینکه چگونه انرژی و فعالیت ذهنی با هم ارتباط دارند. برای او این راز از طریق دانشی- که با مطالعات فعالیت متابولیک و الکتریکی مغز رشد میکند- عمیق میشود.
او نگران است: آیا ذهن در هیچ انرژی مطلق احساسی دخیل هست؟ نتیجه میگیرد: اندیشه ها، احساسات و دیگر موارد با انرژی توجیه نمیشود آنها در محدوده ی علم طبیعی هستند و این با وجود سراسیمگی ای است که این مورد برای زیست شناسان ایجاد میکند. اگر ما هوشیاری را طبیعی کنیم ما باید تعریف جدیدی از انرژی و هوشیاری ارائه دهیم. من اصلی را بیان میکنم که شاید به توضیح هوشیاری به عنوان فرایند فیزیکی کمک کند. این روش می کوشد موضوع علمی و جدید انرژی را با دید انرژی ارسطویی و ریشه های هرکلیتی آن بررسی کند. بر این اساس ما به نگاه فرایندهای فیزیکی در طبیعت به عنوان
تمایزهای محقق شده حرکت و کشش و فشار می رسیم.
شرینگتون فهمید انرژی، عمل میکند و حرکت است. ولی او ادامه میدهد: یک مشکل برای ذهن اینکه بدانیم آیا ذهن، حرکت است یا نه. پرداختن به مغز به عوان ماشین تمایز و تفاضل که کار میکند تا تمایزهای حرکت و فشار را سازماندهی کند تا در خدمت تمایلات ارگانیسم باشد، یک الگوی طبیعی است تا هوشیاری را به عنوان یک فرایند فیزیکی درک کنیم.(و این، با وجود همه ی نارسایی ها در این توجیهات و توضیحات است)
انرژی خصوصیت فیزیکی طبیعت است که تاثیر سودمند دارد و مانند نیرو و کار است و میتواند به عنوان تمایزهای محقق شده حرکت و فشار درک شود. مدارک زیادی از نوروبیولوژی نشان میدهد مغز بر اساس اصل پردازش انرژی عمل میکند و سازمان گرفتن انرژی در مغز- که با تکنیک های تئوری اطلاعات اندازه گیری میشود- میتواند به طور قابل اعتماد، حضور و سطح هوشیاری را پیشبینی کند. بنابراین انرژی در سیستم های فیزیکی سودمند است و میتوان استدلال کرد که هوشیاری اصل و قانونی است که با فعالیت دارای انرژی و چگونگی سازمان یافتن دینامیکی آن در مغز ایجاد میشود.
اطلاعات در موضوع بیولوژیک، به بهترین شکل به عنوان یک اندازه گیری که فعالیت دارای انرژی با آن شکل میگرد، درک میشود و این، پیچیدگی یا درجه ی تمایز و یکپارچگی آن است. تکنیک های تئوریک اطلاعات، وسایل قدرتمندی را برای اندازه گیری، مدلسازی و نقشه برداری ساختار پردازش های انرژی فراهم میکند.
تمایزهای محقق شده، متفاوت از تمایزهای مجزا و انتزاعی است که در ریاضیات و تئوری اطلاعات، نمایش داده میشود. و با این جمله مشخص میشود آنجا چیزی هست که احتمال دارد... آن تمایزها و تفاوت ها را حمل کند” یعنی شرایط آنتاگونیستی نیروهای متضاد را حمل کند. همه ی تمایزهای محقق شده این جمله را حمل میکند ولی همه ی آن، مرتبط با هوشیاری نیست.
تصور میشود که نوع خاص و ناشناخته ای از فعالیت در مغز انسانی رخ میدهد و باعث میشود ما تجربه های هوشیار داشته باشیم. این یک شکل گیری و ساختار دینامیک پروسه های دارای انرژی است و مقدار بالایی از تمایز و یکپاچگی را دارد.(البته انرژی به دو انرژی معمولی و انرژی تاریک تقسیم میشود. و در این میان نقش انرژی تاریک در ایجاد و تاثیر بر انرژی معمولی نباید نادیده گرفته شود. اینکه این انرژی تاریک چیست، تا این زمان ناشناخته مانده است و این، نارسایی و ناکامل بودن طرح توجیه هوشیاری با انرژی معمولی را اثبات میکند.)
این شکل گیری، خودارجاع است و باعث نوعی از فعالیت دارای انرژی میشود که با توجه به میزان پیچیدگی که برای هوشیاری لازم و کافی است ایجاد میشود...
https://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fpsyg.2018.02091/full
برخی توضیحات دکتر سلمان فاطمی نورولوژیست
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031