در قسمت های گذشته درباره برخی تفاوتهای موجود میان سایز مغز در نژادهای مختلف بحث شد .تعریف خاصی از هوش ارائه گردید و بیان شد که اندازه مغز به تنهایی برای ساختن تمدن و فرهنگ کافی نیست بلکه وقتی مغز بزرگتر شد ، لازم است نيرویی درونی وجود داشته باشد تا واکنشهای مغز بزرگتر را بیشتر کنترل کند و اگر این مهار درونی نباشد حتی ممکن است ، مغز بزرگتر ، تمدنی را ویران کند و بسوزاند .در بحثهای گذشته بحثی در مورد غده پینه ال و تفاوتهای آن بین دو نژاد سفید وسیاه شد . دیدیم که این غده در بیشتر سفیدپوستان کالسيفيه شده و از کار افتاده است ولی در سیاه پوستان ، فعال است و با ترشح ملاتونين و تولید بیشتر ملانین در لایه های پوست ، رنگ پوست را تیره تر میکند و ديديم رنگ تیره و جذب بیشتر انرژی خورشید ،میتواند برخی عملکردهای سیستم عصبی را در سياهپوستان تسهیل کند .
این تفاوت در رنگ پوست همراه با تفاوتهای بسیار در رفتارها و درکها و حتی سایز مغز است .شاید علت مهم تفاوتها در رنگ پوست و دیگر موارد ، میزان تابش نور آفتاب باشد که در قسمتهای قبل و مباحث گذشته در مورد آن گفتگو شد .تفاوتهای رفتاري و درکی نژادی برجسته است ؛ و بررسي این تفاوتها هرگز نباید محققان را مورد تهمت نژاد پرستی و .... قرار دهد . بله باید این تفاوتها را شناخت و در تعامل با دیگر نژادها و مردم دیگر سرزمینها به کار برد . انکار این تفاوتها ، ما را از این تفاوتها خلاص نمیکند ، بلکه فقط اسباب دور شدن ما را از دیگر نژادها و دیگر کشورها فراهم میسازد .
شاید لازم باشد با نگاهی نو به نژادهای دیگر بنگریم . نژادهای مختلف , به گونه ای شکل گرفته اند تا بتوانند با شرایط متفاوت محیطی که در آن زندگی میکنند منطبق باشند و ساختار بدنيشان به گونه ای است تا مثلا تابش کم خورشید ، منجر به کم شدن ويتامين دی در بدن آنها نشود و بقا پیدا کنند و در شرایط کم آفتاب نميرند و بتوانند زاد و ولد و تکثیر کنند و انرژی اندک موجود در آن مناطق کم آفتاب را صرف بقا کنند .ولی هرگز این تفاوتها به دلیل شرایط متفاوت محیطی ، تفاوتهای ایده آل نیست بلکه فقط براي انطباق با شرایط دشوار زندگی در برخی محيط هاست .و این تفاوتها نه فقط در رنگ پوست یا قد و جثه افراد نمود می یابد بلکه در اندازه مغز و میزان هوش آنها هم نمود دارد .
هیچ گاه با خود اندیشیده ایم ، چرا همه پیامبران خدا در منطقه خاور میانه و جنوب عربستان فرستاده شده اند ؟
گروهی این ها را داستانهای ادیان در این منطقه جغرافیایی میدانند . ولی با افسانه خواندن میراث هزاران ساله منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ، نمیتوان به برداشتی درست از انسان و درک او رسید .این میراث فقط محدود به سه دین اسلام و مسیحی و یهودی نیست بلکه میراث بزرگ به جا مانده از اجداد بشریت يعنی نخستين اقوام هوموساپينس که از آفریقا به جنوب عراق و ایران مهاجرت کردند ، هم متونی الهی و فرامادي را نشان میدهد .
این متن ها در قالب کتیبه های سومری و آشوری به وسیله دانشمند اروپايي، صموييل کریمر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و خوانده شده است . حتی بسیاری از داستانهای تورات و انجیل و قرآن در این کتیبه ها هست و داستان زندگی بسیاری از پیامبران پیش از وقوع آنها در این کتیبه ها وجود دارد .اینکه همه این یافته ها و تاریخ انبیا را در منطقه خاور میانه و شمال آفریقا افسانه بدانیم ، به نظر میرسد منطقی نباشد . نکته بسیار مورد توجه، آن است که تاریخ بشریت نخستین ، با همین داستانهایی شروع شده است که گروهی ، آنها را افسانه های خیالی میدانند .
قوم سومر و آشور نخستین تمدن کشف شده در کل بشریت است که منطقه زیست آنها در ابتدا در آفریقا و عربستان و سپس جنوب عراق و حتی قسمتهایی از ایران فعلي بوده است . آنها نخستین اقوامی بودند که زبان و فرهنگ و ریاضی و نجوم و تشکیل مدارس نظام مند و ... را به انسانها یاد دادند و همه این علوم در کتیبه های آنها موجود است .همچنین داستانهای عرفانی مانند داستانهای مبارزه دنیا با آزادمرداني مانند دموزی و گیلگمش و پیروزی گیلگمش بر دنیا و صعود او در ملکوت و پیروزی او بر خواسته های پست دنيا و داستان زندگی انبیا و .... از موارد دیگری است که در این کتیبه ها موجود است .
دکتر صموييل کریمر باستان شناس اروپايي در مورد این اقوام نخستین چنین میگوید :
(ایجاد مدرسه سومری ، نتیجه مستقيم کشف نوشتار میخی و تکامل آن بوده است و آن اختراع (خط میخی ) بارزترین چیزی بود که سرزمین سومر در پیشبرد تمدن در آن مشارکت داشت .و از نخستین اسناد نوشته های موجود در شهری سومری که اوروک نام داشت، پرده برداری شده است . و بیشتر آنها قسمتهایی از يادداشتهای اقتصادی و اداری است.در میان آنها ، همه الواح ، حاوی جدول کلمات برای درس و تمرین است یعنی برخی نويسندگان در زمان گذشته حوالی 3000 سال قبل از میلاد با روش عقلی و روشهای تعلیم و تدریس فکر ميکردند .
ولی آنچه پیش از این در قرون گذشته و پیش از این تاریخ اتفاق می افتاد ،بسیار کند و آرام بود و آنچه در نیمه هزاره سوم قبل از میلاد رخ داد بسیار برجسته بود تا آنجا که تعدادي از مدارس در همه سرزمین سومر پدید آمد و نوشتن به صورت منظم تدريس شد .و در شهر شروباک که وطن نوح سومری بود در حفاريهايي که در سالهای 1903و 1902 انجام شد تعداد زیادی از الواح مدرسه ای که در آن شاگردان مدرسه , درس میخواندند ، کشف شد که تاریخ آن تقريبا به سال 2500 قبل از میلاد می رسيد
و امر ،هر چه باشد نیمه آخر هزاره سوم قبل از میلاد ، همان زمانی است که نظام مدرسه سومری به انسجام و شکوفایی میرسد . و در حفاريها از دهها و هزاران لوح گلی از آن دوران، این شکوفایی کشف شده است . و بدون شک در صدها و ده ها لوح دیگر که همچنان در دل خاک مخفی است و انتظار جستجوگران را در آینده میکشد ، هم وجود دارد.و اکثریت این الواحی که استخراج شده است ، دستورات اداری است و همه وجوه حیات اقتصادي نزد سومريها را شامل میشود .و از آنها می فهمیم که تعداد نویسندگان و کاتبانی که به نوشتن مشغول بودند ، به هزاران تن ميرسيده است و آن نویسندگان ، چندین صنف بودند و درجات مختلفی داشتند
گروهی از آنها کوچک و مبتدی و گروهی، نویسندگان پیشرو و نویسندگان مالک و نویسندگان معابد و نویسندگان دارای تخصص عالی در برخی شؤون خاص اداری بودند .و نویسندگان ، از بزرگترين کارمندان دولتی بودند و در حقیقت، اسباب معقولي وجود دارد که انسان را وا میدارد ، اعتقاد پیدا کند که تعدادی از مدارس بزرگ بسیار پر اهمیت که نویسندگان و کاتبان را تربیت میکردند ، در گوشه کنار مملکت ، وجود داشته است .
و در هزاره سوم پیش از میلاد مشابه این کتابهای مدرسه ای ، به صورت کامل و تمام درآمد و در شكل و محتوا به صورت تدريجي و مقايسه اي ، تكامل يافت و در همه مدارس سرزمین سومر استفاده میشد . و در میان آنها ، نام درختان و استخوانها ، نام انواع بسیاری از حیوانات و حشرات و پرندگان و اسامی مکانها و شهرها و دهات و نام سنگها و معادن ثبت شده بود و این ثبت تدوین شده ،معرفت بزرگی راکه میتوان آن را شناخت عمومی از گیاهان و حیوانات و جغرافی و معادن ناميد ، نشان میدهد و این حقيقتي است که مورخان علوم ، امروز شروع به درک اهمیت آن کرده اند . ( به نقل از کتاب الواح سومری نوشته صموييل کریمر )
داستان دین و فرهنگ و تمدن محدود به سه دین یهودیت و مسیحیت و اسلام نیست بلکه پیش از آنها هم در منطقه خاور میانه شاهد بروز فرنگ و تمدنی بزرگ بوده ایم که مشابه آن در گذشته همه کره زمين یافت نشده است .داستانهای سومر و آشور حاوی مطالب زیادی درباره بزرگ مردانی مانند دموزی و گيلگمش هم هست که هر چند دانشمندان غربی در تعیین مصاديق آنها دچار حیرت شده اند، ولی این داستانها بزرگمرداني را معرفی میکند که برخلاف جبريات روزگار ، استقامت کرده اند و حتی کشته شده اند ولی تن به خواسته های حقیر نداده اند.بله ! پس قضیه، فراتر از ادیان سه گانه معروف است و برگزیدگان قبل از آنها هم در منطقه خاورمیانه بوده اند .
چرا چنین فرهنگ و تمدنی در حدود هفت تا ده هزار سال قبل را در اروپا شاهد نیستیم ؟
میتوان به سادگی صورت مسئله را پاک کرد و این یافته های تاریخی را داستان و افسانه های اقوام گذشته نامید ولی انسانی که برای عقل خود ارزش قائل است این تفاوتها را با دقت بیشتر مينگرد و آنها را تحلیل میکند تا تفاوتها و راه حلها را بشناسد .گروهی از دانشمندان در این زمینه و تفاوتهای نژادی و تاثیر آن بر رفتارها افراطی سخن میگویند مثلا کارل لارنس ميگوید : (ملامین موجود در تیره پوستان عاملی است که سبب میشود تمدن سازی و فلسفه و دین و الفت و اعتماد در این افراد شکل بگیرد . انسانهایی که میزان ميلين در آنها کمتر است ، به شکل وحشیانه عمل میکنند )که البته در قسمت قبل این سلسله مقالات، این سخن افراطی مورد نقد قرار گرفت .
به هر حال هر چه باشد به نظر میرسد حرکت به سوی عرضهای جفرافيايي پائینتر ، با تحولی عظیم در درک و اخلاق و رفتار همراه است . و مقالاتی هم ارائه شد که نشان میداد سایز و اندازه مغز در تيره پوستان، بزرگتر است .در بحثهای گذشته بیان شد که فیض الهی دائما میبارد و آنچه سبب بهره منديهاي متفاوت از فیض الهی میشود ، ظرفیتهای متفاوتي است که در میان خلق وجود دارد . و این هرگز از حکیم و دانای مطلق بعید نیست .این مهربان حکیم ، آیا میشود رحمت خود را ازمخلوقی دریغ کند ؟ هرگز ممکن نیست . مهربان مطلقی که با مهر خود ، جهان را آفرید ، ممکن نیست مخلوقی را از برکات خود محروم کند زیرا بارش رحمت او بی نهایت میرسد . اگر کسی بی بهره است نه کم شدن لطف (هو) است بلکه کمبود ظرفیتهای خود مخلوق است .ارسال اشکار رسولان و بهره مندی از الطاف و دستورات آسمانی در قالب کتابها و دستورات رسولان هم به همین ترتیب است . .
بله ارسال اشکار رسول و بهره مندی نمایان از دستورات ناب الهی هم ، در صورتی است که ظرفیت پذیرش آن باشد .تا این ظرفیت نباشد هرگز رسولی، آشکارا دیده نمیشود .فیض الهی چون بارانی است که بر همه می بارد و با توجه به ظرفیتها ، ظرفها را پر میکند . ارسال رسول هم همیشه هست ولی استفاده از رسول و دیدن او و استفاده از دستورات الهی و بهره مندی از کلمات و زبان خدا ، نیازمند ظرفیتی است که هر وقت فراهم گردد ،زبان و کلمات خدا ،ظرف وجود انسان را پر میکند .پس ميبينيم که فرستادن رسولان الهی در منطقه ای مانند خاور ميانه ، میتواند به بالاتر بودن ظرف درک و ظرف وجودی افراد در این منطقه مرتبط باشد که با توجه به بحثهای قبلی میتواند مرتبط با بزرگتر بودن مغزها و پیچیدگی خاص مغزی آنها باشد .
این ظرفهای بزرگتر الزاما فرهنگ ساز و مایه پیشرفت نیست بلکه انسان میتواند این ظرفیت بزرگتر را در راه مبارزه با رسولان الهی و چیدن دسیسه ها و نيرنگها و نقشه ریختن برای قتل رسولان الهی به کار گیرد .فیض میبارد و ظرفهایي را پر میکند و ظرفهايي که خالی میماند میتواند با نداهای شیطانی به جای کلام خدا پر شود . گاهی هم این ظرفهای پر شده از کلام خدا ،همان فیض و برکت الهی و ظرفیت بیشتر خود را در راه جنگ با رسولان الهی و کشتن آنها به کار میبرند و نمونه های آن را بسیار در منطقه خاورمیانه شاهد بوده ایم . بیشترین مقبره امامان که همه شان در نتیجه سم یا شمشیر دشمنان کشته شده اند ، در منطقه خاورمیانه یعنی عربستان و عراق قرار دارد و این نشان از بی بهرگي اقوام این سرزمینها از ظرفیت بیشترشان دارد .
اگر سدی درونی نباشد ، این مغزهای بزرگتر و پربارتر ، میتواند در راه مقابله با دعوتهای حق به کار رود همانگونه که در منطقه خاورمیانه بیش از همه نقاط عالم ، شاهد آن هستیم .امروز ، همان دشمنان اهل بیت ع و انبیا ع را میبینیم که بیش از همه نقاط عالم، در عراق و سوریه و افغانستان و عربستان جمع شده اند ودين سفيانی خود را در قالب اسلام و برای کشتن دعوتهای الهی به کار میبرند .ولی در همان زمان که این ظرفیتهای فراوان مغزی پر از منجلاب کثافت خودخواهی ابوسفيانها و ابولهبها و داعش و القاعده شده است ، در همان حال همان فیض الهی در این مناطق ، ظرفهای خدا بیناني را هم پر کرده است .هرچند آنها اندکند ولی علت ارسال رسولان الهی در این مناطق ، همان ستارگان اندکی هستند که در سیاهی هراس آور شبهای ظلمت و غفلت میدرخشند .
ظرفیتهای کوچکتر قسمتهای شمالی ، بر اساس بحثهای گذشته ، قابلیت پذیرش رسولی را نداشت پس فیض الهی به صورت رسولی آشکار در میان آنها دیده نشد ولی در همان حال دشمنی آشکار هم با رسولان الهی نداشته اند و خون رسول و نبی و امامی را در سرزمینشان آنگونه که در منجلاب فاسدان خاورمیانه شاهدیم ، نریختند . و چون خون وصی ای ریخته نشده است ، عذاب الهی هم کمتر بر آنها آمده است .
بله کجا در اروپا کشتاري مانند کربلا اتفاق افتاد و در کجاي اروپا دوازده وصی از فرزندان علی ع و فاطمه زهرا ص که درس زندگی انسانی را به همه بشریت دادند ، آواره و مقتول کردند ؟بحث هوش و تفاوتهای آن بین نژادها در همین جا به اتمام میرسد . امید هست دوستان با نظرات خود و طرح دیدگاهها به پیشبرد این مبحث کمک کنند
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031
