وجود و حقیقت در برابر ابزار هوشمندی محدود
یا وجود و حقیقت، ساخته ی ابزار هوشمندی؟؟
آیا حقیقت، به شکلی محدود در ظرف ذهنی ناظر هوشمند، شکل میگیرد یا اساسا حقیقتی وجود ندارد و اصطلاح حقیقت، به وسیله ی ذهن ناظر هوشمند، ساخته می شود؟
آیا بدون ناظر هوشمند هم باز حقیقتی هست؟!!
جدال جهان ذهنی و جهان حقیقی
شناخت در برابر شناخت: خفه شو و محاسبه کن!. آیا انیشتین در نبرد برای توضیح واقعیت کوانتومی، شکست خورد؟
هیلبرون در مورد قتل عمدی افسانه ها هشدار داده است: «افسانهای که امروز میکشید ممکن است حاوی حقیقتی باشد که فردا به آن، نیاز دارید.»
فیزیکدانان پس از جنگ، با سرکوب سؤالاتی که آنها را بیش از حد «فلسفی» می دانستند، یک ارتدکس بی چون و چرا ایجاد کردند که علم را تا به امروز تحت تأثیر قرار می دهد.
برای ذرات درهم تنیده، تغییر در یکی فوراً بر دیگری تأثیر می گذارد، مهم نیست چقدر از هم دور باشند!
مکانیک کوانتومی، یک تئوری علمی فوقالعاده موفق است که بسیاری از سبکهای زندگیِ دچار وسواس به فناوری، به آن بستگی دارد.
فیزیک کوانتوم، گیج کننده است. اگرچه این نظریه جواب می دهد، اما فیزیکدان ها را به جای قطعیت ها، در تعقیب احتمالات قرار می دهد و پیوند بین علت و معلول را می شکند.
این فیزیک، ذراتی را به ما می دهدکه امواج هستند و امواجی که ذرات هستند !! گربه هایی که به نظر می رسد هم زنده و هم مرده هستند!! و بسیاری از موارد عجیب و غریب کوانتومی شبح وار پیرامون پدیده های غیرقابل توضیح، مانند درهم تنیدگی کوانتومی!
اسطوره ها هم فراوانند.
به عنوان مثال، در اوایل قرن بیستم، زمانی که بنیانگذاران این نظریه در مورد معنای همه ی آن بحث می کردند، دیدگاه فیزیکدان دانمارکی نیلز بور غالب شد.
آلبرت انیشتین به شکل واضحی با او مخالف بود و در دهههای 1920 و 1930،این دو، مناظره های بسیار انجام دادند (https://www.nature.com/articles/d41586-018-03793-2) و افسانهای پایدار خلق شد که میگفت بور با کتک زدن انیشتین سرسخت و منزوی کردن انیشتین در این بحث، پیروز شد.
فیزیکدان های «کلیسای بور»- که مانند کشیشان متعصب عمل میکردند- تلاش کردند تا بحثهای بیشتر را متوقف کنند.
آنها «تفسیر کپنهاگ» را که به نام محل مؤسسه ی بور در کپنهاگن دانمارک، نامگذاری شده است، به عنوان یک دیدگاه ارتدوکسی جزمی تأسیس کردند.
آخرین کتاب مندرام کوانتومی- که با همکاری مورخ علم جان هیلبرون نوشته شده است- به بررسی ریشه های این اسطوره و نقش آن در ایجاد انگیزه در شخصیت های منحصر به فردی می پردازد که در ادامه، آن را به چالش می کشند.
پافشاری آنها در مواجهه با بیتفاوتی گسترده، نتیجه داد، زیرا به پایهگذاری صنعت محاسبات کوانتومی کمک کرد که انتظار میرفت تا سال 2040 دهها میلیارد ارزش داشته باشد.
اسطوره ی بنیادی
یک افسانه ی علمی، تصادفی یا اشتباهی ایجاد نمی شود. نیاز به تلاش دارد. هیلبرون در سخنرانی کنفرانسی در سال 2014 گفت: «برای اینکه یک ادعای نادرست به عنوان یک افسانه ی واجد شرایط باشد، باید پایدار و گسترده باشد. وی خاطرنشان کرد: باید دلیل قابل قبول و قابل انتسابی برای ماندگاری و ارتباط فرهنگی داشته باشد.
این اسطورهها اگرچه به نظر میرسد اشتباه یا افسانهای باشند، کاملاً اشتباه نیستند و اغراقهای آنها جنبههایی از یک موقعیت، رابطه یا پروژه را نشان میدهد که ممکن است نادیده گرفته شود.»
آیا نظریه ی کوانتومی به این معنی است که کل جهان از پیش، تعیین شده است؟
برای اینکه ببینیم این مشاهدات چگونه در توسعه ی تاریخی مکانیک کوانتومی کاربرد دارند، بیایید با دقت بیشتری به بحث بور-اینشتین نگاه کنیم.
بور در سال 1927 استدلال کرد تنها راه برای درک این نظریه، پذیرش اصل مکمل بودن complementarity بود.
فیزیکدان ها چاره ای جز توصیف آزمایش های کوانتومی و نتایج آن با استفاده از مفاهیم کاملاً ناسازگار و در عین حال مکمل complementarity وام گرفته شده از فیزیک کلاسیک، ندارند.
برای مثال، در یک نوع آزمایش، یک الکترون مانند یک موج کلاسیک رفتار می کند و در آزمایش دیگر، مانند یک ذره ی کلاسیک رفتار می کند.
فیزیکدان ها می توانند تنها یک نوع رفتار را در یک زمان، مشاهده کنند، زیرا هیچ آزمایشی وجود ندارد که بتواند هر دو رفتار را همزمان نشان دهد.
بور اصرار داشت که هیچ تناقضی در مکمل بودن وجود ندارد، زیرا استفاده از این مفاهیم کلاسیک، صرفاً نمادین است. آیا الکترون ها واقعاً امواج هستند یا ذرات؟ نظر بور این را توضیح نمیداد بلکه در مورد این پذیرش بود که فیزیکدانان هرگز نمی توانند بدانند که یک الکترون واقعا چیست و باید به توصیفات نمادین امواج و ذرات در حدی مناسب دست یابند. با این محدودیتها، بور این نظریه را کامل میدانست و نیازی به توضیح بیشتر نبود.
چنین بیانیه ای سؤال مهمی را برمی انگیخت: هدف از فیزیک چیست؟
آیا هدف اصلی آن دستیابی به توصیفات و کنترل هر چه بیشتر جزئیات و پدیده ها است، صرف نظر از اینکه آیا فیزیکدانان می توانند این توصیفات را درک کنند؟ یا، بهتر است بگوییم، فیزیک جستجوی مستمر برای بینش های عمیق تر و عمیق تر در مورد ماهیت واقعیت فیزیکی است؟
انیشتین پاسخ دوم را ترجیح داد و نپذیرفت که مکمل بودن می تواند آخرین حرف در مورد این موضوع باشد. او در مناظرهاش با بور، یک سری آزمایش فکری مفصل، ابداع کرد و در آنها تلاش کرد ناهماهنگیها و ابهامات نظریه و ناقص بودن آن را نشان دهد.
اینها به منظور برجسته کردن موضوعات اصلی بودند و قرار نبود این آزمایش ها به معنای واقعی کلمه، گرفته شود.
احتمالات درهم تنیده
در سال 1935، انتقادات اینشتین در مقالهایمنتشر شده با همکارانش بوریس پودولسکی و ناتان روزن در موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون، نیوجرسی، مورد توجه قرار گرفت. در آزمایش فکری آنها (که با نام EPR، حروف اول نویسندگان شناخته می شود)، یک جفت ذره (A و B) بر هم اثر می گذارند و از هم دور می شوند. فرض کنید هر ذره می تواند با احتمال مساوی یکی از دو خاصیت کوانتومی را داشته باشد که برای سادگی، آن را بالا و پایین می نامیم و این وضعیت، در رابطه با تنظیم ابزار اندازه گیری است.
با فرض اینکه خواص آنها با یک قانون فیزیکی مرتبط است، اگر A اندازه گیری شود بالا، B باید پایین باشد و بالعکس.
آروین شرودینگر، فیزیکدان اتریشی، اصطلاح درهم تنیده entangled را برای توصیف این نوع موقعیت، اختراع کرد.
اگر به ذرات درهم تنیده، اجازه داده شود تا آنقدر از هم دور شوند که دیگر نتوانند بر یکدیگر تأثیر بگذارند، فیزیکدان ها ممکن است بگویند که آنها دیگر در تماس علّی نیستند. مکانیک کوانتومی پیشبینی میکند که دانشمندان همچنان باید بتوانند A را اندازهگیری کنند و از این طریق - با قطعیت - خاصیت همبستگی B را استنتاج کنند.
اما این نظریه، فقط احتمالات را به ما می دهد. ما هیچ راهی نداریم که از قبل بدانیم چه نتیجه ای پس از تعیین موقعیت A برای B به دست می آوریم.
اگر A مشخص شود که پایین است، B از راه دور و به طور علّی و قطع شده، چگونه می داند با شریک درهم تنیده اش ارتباط برقرار کند و نتیجه را بالا بدهد. '؟
ذرات نمی توانند همبستگی را بشکنند، زیرا در این صورت، قوانین فیزیکی را- که همبستگی را ایجاد کرده است- می شکند.
فیزیکدانان به سادگی میتوانند فرض کنند که وقتی دو ذره به اندازه کافی از هم فاصله دارند، این ذرات، مجزا و متمایز یا «بهطور محلی واقعی» هستند، و هر کدام دارای ویژگیهایی هستند که در لحظه تعاملشان، بیکس و ثابت شدهاست.
فرض کنید A به سمت یک ابزار اندازه گیری حرکت می کند که دارای ویژگی بالا است. یک آزمایشگر حیله گر کاملاً میتواند تنظیم ابزار را تغییر دهد به طوری که وقتی A می رسد، اکنون پایین اندازه گیری شود. پس چگونه همبستگی برقرار می شود؟
آیا ذرات در تضاد با نظریه نسبیت خاص انیشتین، به نحوی در تماس باقی می مانند، برای یکدیگر پیام می فرستند یا بر یکدیگر در فواصل بسیار وسیع با سرعتی بیشتر از نور اعمال می کنند؟
احتمال جایگزین، به همان اندازه ناراحت کننده است، این است که ذرات درهم تنیده در واقع مستقل از یکدیگر وجود ندارند. آنها غیر محلی هستند، به این معنی که خواص آنها تا زمانی که اندازه گیری روی یکی از آنها انجام نشود ثابت نیست و این ابزارها و ذهن ناظر است که مشخصات آنها را تعیین میکند.
هر دوی این گزینهها برای انیشتین غیرقابل قبول بودند و او را به این نتیجه رساندند که مکانیک کوانتومی، نمیتواند کامل باشد.
آزمایش فکری EPR یک شوک به اردوگاه بور وارد کرد، اما به سرعت (اگرچه غیر متقاعدکننده)، توسط بور رد شد.
چالش انیشتین کافی نبود. او به انتقاد از این نظریه راضی بود، اما در مورد جایگزینی برای مکمل بودن بور اتفاق نظری وجود نداشت. جامعه علمی، بور را برنده ی این بحث می دانست و در اوایل دهه 1950، ستاره انیشتین رو به زوال گذاشت.
برخلاف بور، اینشتین هیچ مکتبی برای خود ایجاد نکرده بود. او بیشتر به ذهن خود عقب نشینی کرده بود. او بیهوده دنبال نظریه ای بود که الکترومغناطیس و گرانش را یکی می کرد و نیاز به مکانیک کوانتومی را به کلی از بین می برد. او از خود به عنوان مسافر تنها یاد کرد.
در سال 1948، فیزیکدان نظری ایالات متحده، جی رابرت اوپنهایمر، به خبرنگاری در مجلهتایماظهار داشت که انیشتین پیر، به یک نقطه ی عطف، اما نه یک فانوس دریایی تبدیل شده است!!
دیدگاه غالب
خوانشهای بعدی این دوره در تاریخ کوانتومی این پیشنهاد مداوم و گسترده را ترویج کرد که تفسیر کپنهاگن به عنوان یک دیدگاه ارتدکس، تثبیت شده است در حالیکه در تفسیر واقعیت و حقیقت، تا حدی ناتوان است و حقیقت را نه واقعی بلکه نتیجه ی قدرت ادراکی ناظر میداند.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [04/29/2024 10:55 ب.ظ]
فیزیکدان آمریکایی N. David Mermin هنگام یادگیری مکانیک کوانتومی به عنوان دانشجوی فارغ التحصیل در دانشگاه هاروارد در دهه 1950، خاطرات واضحی از پاسخ هایی را که تحقیقات مفهومی او از استادانش دریافت کرده بود، به یاد آورد. آنها به او توصیه کردند: «اگر به خودتان اجازه دهید که حواستان به این سبکهای بیاهمیت پرت شود، هرگز دکتری نخواهید گرفت، بنابراین به کار جدی بازگردید و نتایجی را برای شغل و درآمد بهتر بهدست آورید. به عبارت دیگر خفه شو و حساب کن.»
به نظر میرسید که در آن دوره مخالفان با عواقب و مجازات جدی مواجه شدند. وقتی فیزیکدان آمریکایی جان کلوزر - پیشگام آزمایش های تجربی مکانیک کوانتومی در اوایل دهه 1970 - برای یافتن یک موقعیت آکادمیک تلاش کرد. او فکر کرد با «مذهبی»- که توسط بور و کلیسای کپنهاگ پرورش داده شده بود- به گرو گرفته شده است: «هر فیزیکدانی که آشکارا از این مبانی انتقاد میکرد یا حتی بهطور جدی زیر سؤال میبرد... بلافاصله به عنوان «کودن» شناخته میشد و بهطور طبیعی، یافتن مشاغل مناسب در این حرفه برای این افراد دشوار بود.»
اما کشیدن تارهای تاریخی توضیح متفاوتی برای مبارزات مرمین و کلوزر ارائه می دهد. از آنجا که هیچ جایگزین مناسبی برای مکمل بور وجود نداشت، کسانی که در اواخر دهه 1940 اولین کتاب های درسی دانش آموزان پس از جنگ را در مورد مکانیک کوانتومی نوشتند، چاره ای جز ارائه نسخه های (اغلب درهم) نظریه ی بور نداشتند. بور بسیار مبهم و گاهی غیرقابل درک بود. سؤالات ناخوشایند در مورد مبانی این نظریه معمولاً به صورت کوتاه ارائه می شد و برای دانشآموزان مهمتر بود که یاد بگیرند چگونه نظریه را به کار ببرند تا اینکه نگران معنای آن باشند.
یکی از استثناهای مهم، کتاب تئوری کوانتومیفیزیکدان آمریکایی دیوید بوهم در سال 1951 استکه شامل بحث گسترده ای در مورد تفسیر این نظریه، از جمله چالش EPR است. اما، در آن زمان، بوهم به قرائت بور پایبند بود.
آمریکاییسازی فیزیک پس از جنگ: به این معنی بود که فیزیکدان ها هیچ ارزشی برای بحثهای «فلسفی» که نتایج عملی به همراه نداشت، قائل نبودند.
وظیفه ی رسیدن به اعداد به این معنی بود که هیچ وقت یا تمایلی برای آن نوع بحث بیهوده ای که بور و انیشتین در آن مشغول شده بودند وجود نداشت.
پراگماتیسم غالب شد. فیزیکدان ها، دانشجویان خود را تشویق می کردند موضوعات تحقیقاتی را انتخاب کنند که احتمالاً زمینه مناسبی را برای یک حرفه ی آکادمیک در اختیار آنها قرار می دهد، یا موضوعاتی که برای کارفرمایان بالقوه جذاب باشد. اینها شامل تحقیقات روی پایه های کوانتومی نمی شد.
این تحولات، توطئه ای برای ایجاد نوع متفاوتی از ارتدکس ایجاد کرد. توماس کوهن، فیلسوف آمریکایی،درساختار انقلاب های علمی(1962)، علم «عادی» را به عنوان فعالیت برای حل معماهای روزمره دانشمندان در چارچوب یک «پارادایم» رایج، توصیف می کند. این را می توان به عنوان چارچوب اساسی که درک علمی بر آن استوار است تعبیر کرد. کوهن استدلال کرد محققانی که به دنبال علم عادی هستند، تمایل دارند نظریه های بنیادی را بدون تردید بپذیرند و به دنبال حل مسائل در محدوده این مفاهیم هستند.
تنها زمانی که مشکلات حل نشدنی، انباشته می شود و وضعیت غیرقابل تحمل می شود، ممکن است پارادایم یا چارچوب فکری، «تغییر» کند، و این، در فرآیندی است که کوهن آن را به یک انقلاب سیاسی، تشبیه میکند.
پازل 50 ساله ای که فیزیک کوانتومی را به چالش می کشد:
دیدگاه غالب همچنین تعریف میکند که جامعه چه نوع مشکلی را به عنوان علمی میپذیرد و محققان برای بررسی کدام مشکلات، تشویق میشوند (و سرمایهگذاری میشوند).
همانطور که کوهن در کتاب خود اذعان کرد: مشکلات دیگر، از جمله بسیاری از مشکلاتی که قبلا استاندارد بودند، به عنوان مابعدالطبیعی، به عنوان دغدغه یک رشته دیگر، گاهی آنقدر مشکل ساز هستند که ارزش وقت گذاشتن را ندارند و رد می شوند.
آنچه را کوهن در مورد علم عادی می گوید، می توان در فیزیک «جاری» به کار برد.
در دهه 1950، جامعه فیزیک به طور کلی نسبت به سؤالات اساسی- که خارج از جریان اصلی قرار داشتند- بی تفاوت شده بودند. مطرح می شد چنین سؤالاتی متعلق به کلاس فلسفه است و جایی برای فلسفه در فیزیک وجود ندارد.
استادان مرمین، همانطور که او ابتدا فکر می کرد، «عامل کپنهاگن» نبودند. همانطور که او بعداً به من گفت، استادانش «علاقهای به درک بور نداشتند و فکر میکردند که تنفر اینشتین از [مکانیک کوانتومی] احمقانه است».
در عوض، آنها نسبت به فلسفه بی تفاوت بودند.
مکانیک کوانتومی کار کرد. چرا نگران معنای آن باشید؟»
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [04/29/2024 10:56 ب.ظ]
به احتمال زیاد کلاوزر گرفتار فیزیک جریان اصلی، شده است . آزمایشهای تجربی او در زمینه مکانیک کوانتومی،در سال 1972 با بیتفاوتی مواجه شد یا بهطور فعالتر، بهعنوان علم ناخواسته یا حاشیهای کنار گذاشته شد. از این گذشته، همانطور که انتظار می رفت، مکانیک کوانتومی آزمایشات کلاوزر را پشت سر گذاشت و مسلماً چیز جدیدی کشف نشد.
کلاوزر نتوانست یک موقعیت آکادمیک به دست آورد، نه به این دلیل که جسارت به چالش کشیدن تفسیر کپنهاگ را داشت. جسارت او در به چالش کشیدن جریان اصلی بود. همانطور که یکی از همکارانش بعداً به Clauser گفت، اعضای هیئت علمی فیزیک در یکی از دانشگاههایی که او برای آن درخواست داده بود «فکر میکردند که کل این رشته، بحثبرانگیز است».
با این حال، مهم است اذعان کنیم که اسطوره ی ماندگار تفسیر کپنهاگ، نیز حاوی بخشهایی از حقیقت بود. بور شخصیتی قوی و سلطه جو داشت. او می خواست با نظریه کوانتومی به همان شکلی مرتبط باشد که انیشتین با نظریه های نسبیت مرتبط بود.
مکمل بودن به عنوان آخرین کلمه در مورد این موضوع توسط فیزیکدانان مدرسه بور پذیرفته شد. پر سر و صداترین «بولداگ» بور، لئون روزنفلد، ولفگانگ پائولی و ورنر هایزنبرگ بودند، اگرچه همگی دیدگاههای متفاوتی در مورد معنای واقعی تفسیر کپنهاگ داشتند.
آنها به دنبال بستن دهان رقبا بودند. تفسیر «موج آزمایشی» فیزیکدان فرانسوی لوئیس دو بروگلی، که علیت و جبرگرایی را در نظریه ای که در آن ذرات واقعی توسط یک موج واقعی هدایت می شوند، احیا می کند، توسط پائولی در سال 1927 ساقط شد. حدود 30 سال بعد، وضعیت نسبی هیو اورت، فیزیکدان آمریکایی یا همانطور که روزنفلد بعداً توضیح داد،تفسیر (https://www.nature.com/articles/d41586-019-02602-8) چند جهانی، به عنوان «ایدههای ناامیدکننده» رد شد. روزنفلد اضافه کرد که اورت به طرز غیرقابل توصیفی، احمق بود و نمی توانست ساده ترین چیزها را در مکانیک کوانتومی درک کند این در حالی بود که رگه هایی از حقیقت در نگاه اورت وجود داشت.
تفاسیر غیر متعارف
اما افسانه تفسیر کپنهاگ هدف مهمی را دنبال کرد. این انگیزه، پروژه ای شد که در غیر این صورت ممکن بود نادیده گرفته می شد. انیشتیننظریه کوانتومیبوهم را دوست داشتو از او خواست او را در بهار 1951 در پرینستون ببیند. بحث آنها باعث شد که بوهم نظرات بور را کنار بگذارد و او به ابداع مجدد نظریه موج آزمایشی دو بروگلی ادامه داد. او همچنین جایگزینی برای چالش EPR ایجاد کرد که نوید ترجمه را به یک آزمایش واقعی داشت.
فیزیکدان ایرلندی جان بل که از ابهام بوهری سرگردان شده بود، هیچ آرامشی در کتاب های درسی دانش آموزان پیدا نکرد و با الهام از بوهم، از تفسیر کپنهاگ عقب نشینی کرد و در سال 1964، بر اساس نسخه ی بوهم از EPR برای ایجاد قضیه ای که اکنون معروف است، ساختهشد (https://www.nature.com/articles/d41586-024-01216-z?utm_medium=Social&utm_campaign=nature&utm_source=Facebook&fbclid=IwZXh0bgNhZW0CMTEAAR0aMoj9lZ4Gg5tfOzdA45X4nlZZuAVgDQJz2pBCOmFIf_KDP7xIl3T_WjY_aem_ATYSsupFL0HblxqDi6YnSTgKj2JXjooaxcNl0hMOvgz2fkKbzOmvLxdAESwPWzjDNb6DtrJ5YWfsSRrh0Z0_tBAR#ref-CR3).
این فرض که ذرات درهم تنیده A و B به صورت محلی، واقعی هستند منجر به پیش بینی هایی می شود که با پیش بینی های مکانیک کوانتومی ناسازگار هستند. این دیگر فقط مربوط به فیلسوفان نبود: این موضوع در مورد فیزیک واقعی بود.
کلاوزر سه بار تلاش کرد تا دوره فارغ التحصیلی خود را در زمینه مکانیک کوانتومی پیشرفته در دانشگاه کلمبیا بگذراند زیرا مغز او به نوعی از انجام آن امتناع می کرد. او بور و کپنهاگ را مقصر دانست، بوهم و بل را پیدا کرد و در سال 1972 اولین کسی بود که آزمایش های قضیه بل را با فوتون های درهم تنیده انجامداد (https://www.nature.com/articles/d41586-024-01216-z?utm_medium=Social&utm_campaign=nature&utm_source=Facebook&fbclid=IwZXh0bgNhZW0CMTEAAR0aMoj9lZ4Gg5tfOzdA45X4nlZZuAVgDQJz2pBCOmFIf_KDP7xIl3T_WjY_aem_ATYSsupFL0HblxqDi6YnSTgKj2JXjooaxcNl0hMOvgz2fkKbzOmvLxdAESwPWzjDNb6DtrJ5YWfsSRrh0Z0_tBAR#ref-CR2).
فیزیکدان فرانسوی آلن اسپکت نیز به همین ترتیب تلاش کرد «دنیای فیزیکی پشت ریاضیات» را تشخیص دهد، با مکمل بودن گیج شد («فهم بور غیرممکن است») و بل را پیدا کرد. در سال 1982، او آزمایشی نمادین از قضیهبل را انجام داد و تنظیمات ابزارهای مورد استفاده برای اندازه گیری ویژگی های جفت فوتون های درهم تنیده را در حالی که ذرات در میانه پرواز بودند، تغییر داد. این امر مانع از توطئه فوتونها شد تا خود را از طریق پیامها یا تأثیراتی که بین آنها ارسال میشد به هم مرتبط کنند، زیرا ماهیت اندازهگیریهایی که باید روی آنها انجام شود تا زمانی که خیلی از هم دور نشده بودند تنظیم نشده بود. همه ی این آزمایشها به نفع مکانیک کوانتومی و غیرمحلی بودن، حل شدند.
اگرچه جامعه وسیعتر فیزیک هنوز آزمایش مکانیک کوانتومی را یک علم حاشیهای و عمدتاً اتلاف وقت میدانست، اما افشای پدیدهای که تا آن زمان مشکوک نبود - درهمتنیدگی کوانتومی و غیرمحلی بودن - چنین نبود. بررسی بیشتر به وسیله ی ریچارد فاینمن، فیزیکدان آمریکایی، که در سال 1981 نسخه خود از قضیهبل را منتشر کرده بود و در مورد امکان ساخت یک کامپیوتر کوانتومی، حدس و گمان هایی را مطرح کرده بود انجام شد.در سال 1984، چارلز بنت در IBM و گیلز براسارد در دانشگاه مونترال در کانادا، درهم تنیدگی را به عنوان مبنایی برای یک سیستم مبتکرانه رمزنگاری کوانتومی پیشنهادکردند. (https://www.nature.com/articles/d41586-024-01216-z?utm_medium=Social&utm_campaign=nature&utm_source=Facebook&fbclid=IwZXh0bgNhZW0CMTEAAR0aMoj9lZ4Gg5tfOzdA45X4nlZZuAVgDQJz2pBCOmFIf_KDP7xIl3T_WjY_aem_ATYSsupFL0HblxqDi6YnSTgKj2JXjooaxcNl0hMOvgz2fkKbzOmvLxdAESwPWzjDNb6DtrJ5YWfsSRrh0Z0_tBAR#ref-CR6)
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [04/29/2024 10:56 ب.ظ]
وسوسه انگیز است که فکر کنیم این پیشرفتها در نهایت به وارد کردن کار روی پایههای کوانتومی به جریان اصلی فیزیک کمک کردند و آن را قابل احترام کردند. اینطور نیست. به گفته آنتون زایلینگر، فیزیکدان اتریشی، که به پیدایش علم اطلاعات کوانتومی و نوید آن برای فناوری کوانتومی کمک کرده است، حتی کسانی که در زمینه اطلاعات کوانتومی کار می کنند، پایه ها را «چیز درستی» نمی دانند. ما دلیل آن را نمیفهمیم. زایلینگر می گوید: باید دلایل روانی آن، چیزی بسیار عمیق باشد. فقدان هر نوع مکانیسم فیزیکی برای توضیح چگونگی درهم تنیدگی، مانع از رسیدن فیزیکدان عملگرا به اعداد نمی شود.
به همین ترتیب، با اعطایجایزه نوبل فیزیک 2022 به Clauser، Aspect نوبل به عنوان یک مؤسسه لزوماً دوستدار تحقیقات بنیادی باقی نماند. آندرس ایرباک، رئیس کمیته نوبل فیزیک، درباره این جایزه گفت: «به طور فزاینده ای آشکار شده است که نوع جدیدی از فناوری کوانتومی در حال ظهور است. ما میتوانیم ببینیم که کار برندگان جایزه با حالتهای درهمتنیده، حتی فراتر از پرسشهای اساسی درباره تفسیر مکانیک کوانتومی، اهمیت زیادی دارد. یا، بهتر است بگوییم، کار آنها به دلیل تلاش آن معدود ناراضیان، مانند بوهم و بل، که آماده ی مقاومت در برابر ارتدوکسی جریان اصلی فیزیک بودند، از اهمیت بالایی برخوردار است، که آنها از آن به عنوان اسطوره ماندگار تفسیر کپنهاگ تعبیر کردند.
درس بور-انیشتین و معمای درهم تنیدگی این است. حتی اگر آماده باشیم که این افسانه را بپذیریم، باز هم نیاز به مراقبت داریم. هیلبرون در مورد قتل عمدی افسانه ها هشدار داده است: «افسانهای که امروز میکشید ممکن است حاوی حقیقتی باشد که فردا به آن، نیاز دارید.»
https://www.nature.com/articles/d41586-024-01216-z?utm_medium=Social&utm_campaign=nature&utm_source=Facebook&fbclid=IwZXh0bgNhZW0CMTEAAR0aMoj9lZ4Gg5tfOzdA45X4nlZZuAVgDQJz2pBCOmFIf_KDP7xIl3T_WjY_aem_ATYSsupFL0HblxqDi6YnSTgKj2JXjooaxcNl0hMOvgz2fkKbzOmvLxdAESwPWzjDNb6DtrJ5YWfsSRrh0Z0_tBAR#Echobox=1714401385
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031